تو را دوست دارم چون نان و نمک/
چون لبان گر گرفته از تب/
که نیمه شبان در التهاب قطره ای آب/
بر شیر آبی بچسبد/
تو را دوست دارم/
چون لحظه ی شوق، شبهه، انتظار و نگرانی/
در گشودن بسته ی بزرگی/
که نمی دانی در آن چیست/
تو را دوست دارم/
چون سفر نخستین با هواپیما بر فراز اقیانوس
/چون غوغای درونم
/لرزش دل و دستم
/در آستانه ی دیداری در استانبول
/تو را دوست دارم چون گفتن "شکر خدا زنده ام"
/آنها دشمنان امیدند عشق من
/دشمنان زلالی آب
/و درخت پر شکوفه
/دشمنان زندگی در تب وتاب
/آنها بر چسب مرگ بر خود دارند
/-دندانهای پوسیده و گوشتی فاسد-
/بزودی می میرند و برای همیشه می روند
/آری عشق من
/آزادی نغمه خوان
/در جامه ی نوروزی
/بازو گشاده می آید
/آزادی در این کشور...
زیباترین دریا را/
هنوز نپیمودند
زیباترین کودک
هنوز بزرگ نشده/
زیباترین روزهایمان را
هنوز ندیده ایم/
و زیباترین واژه ها را
هنوز برایت نگفته ام
درختان پر شکوفه بادام را دیگر فراموش کن، اهمیتی ندارد/
در این روزگار/
آنچه را که نمی توانی بازیابی به خاطر نیاور/
موهایت را در آفتاب خشک کن/
عطر دیرپای میوه ها را بر آن بزن/
عشق من، عشق من/
فصل پاییز است