جامعهشناسان و روانشناسان معتقدند با توجه به ماهیت اجتماعی نیازهای انسانی، بشر ناچار است تا با «دیگری ارتباط برقرار کند. چنین روابطی در طول تاریخ به صورتهای گوناگون اتفاق افتاده و در خلال چنین روابطی است که انسانها شناخت مناسبی از خود و دیگران به دست میآورند و در واقع «هویت» منحصر به فردی ازشخصیت خود میسازند.
در میان اشکال مختلف روابط اجتماعی، روابط زن و مرد به علت وجود عامل «جنسیت» که تعیین کننده شیوه ارتباط میان این دو است، از جمله مهمترین آنهاست و بحث از آن از اهمیت خاصی برخوردار است. در مطالعات اجتماعی عامل «جنسیت» به عنوان یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار شناخته میشود و به نظر میرسد لحاظکردن این متغیر در بحث از روابط اجتماعی نیز لازم و ضروری باشد؛ چراکه میتواند شیوههای ارتباطی در موقعیتهای اجتماعی خاص را به نحو معناداری تغییر دهد. به عبارت دیگر، هنگامی که فرد در ارتباط با همجنس خود قرار دارد، در مقایسه با هنگامی که با غیر همجنس ارتباط بر قرار میکند، رفتار و شیوههای ارتباط متفاوتی در ایجاد و استمرار رابطه از خود بروز میدهد. بنابراین عامل «جنسیت» میتواند باعث تغییر معنادار و قابل ملاحظهای در روابط افراد جامعه باشد.
اگرچه خانواده و محارم از جمله افرادی هستند که زن یا مرد با آنها در ارتباط مستقیم است، اما آنچه محور اصلی بحث در این مقام را شکل میدهد، شیوههای ارتباط میان زنان و مردان نامحرم میباشد. از این رو، به نظر میرسد موضوع «روابط زن و مرد» خصوصا در مورد غیر محارم و نیز اشاره به برخی مقومات رابطه میان زن و مرد و بعد از آن بررسی حدود این نوع از ارتباط از منظرفقهی حقوقی از اهمیت و ضرورت خاصی برخوردار باشد.
کتاب همسران