برای باقیمانده ی عمرم دو روز هست که هرگز مرا دوباره آزار نمی دهند. روز نخست، دیروز است با همه ی خطاها و اشک ها، بی عقلی ها و شکست هایش. دیروز برای همیشه بیرون از کنترل من سپری شد. روز دیگر فرداست با دام ها و تهدیدهایش، با خطرها و رازهایش. تا خورشید دوباره طلوع کند، تا فردا دردسری ندارم؛ چون هنوز نیامده است. با کمک خدا و با تمام تلاش و انرژی خود، امروز می توانم پیروز شوم!