این کتاب احساسات مختلف شادی، مراقبت، اشتیاق، شفقت و غم را به روشی شگفت انگیز و ساده برای یک کودک خردسال ترکیب کرده است.
آثار هنری با رنگ های درخشان، تولید شده در آبرنگ، کولاژ و مداد رنگی، خیره کننده است.
سونیا خیلی جدی به مراقبت از جوجه ها ادامه داد. چیزی نگذشت که جوجه ها قد کشیدند و بزرگ شدند، هرچند هنوز دست و پا چلفتی بودند. همین که بابا و مامان دنبال کارهای مزرعه می رفتند، سونیا هم با خوشحالی سراغ کار و بار خودش می رفت. هرجا سونیا می رفت، جوجه های کوچولویش هم با سروصدای زیاد جیک جیک کنان دنبالش راه می افتادند. هر روز صبح سونیا با قوقولی قوقوی خروس پیر مزرعه از خواب بلند می شد. در مرغدانی را باز می کرد تا جوجه ها بیرون بیایند و این طرف و آن طرف بچرخند و بازی کنند. سونیا مطمئن می شد که جوجه ها آب کافی دارند. بعد هم مرغدانی را تمیز می کرد و برای جوجه ها کاه تازه می ریخت.