کتاب «شاهدخت و گابلین» یک رمان فانتزی کودکانه نوشته جورج مک دونالد است. این کتاب در سال 1872 با تصاویر سیاه و سفید توسط آرتور هیوز منتشر شد.
پرنسس ایرن هشت ساله در یک قلعه در یک پادشاهی متروک و کوهستانی زندگی تنهایی می کند و فقط پرستارش را برای شرکت می گذراند. پدرش، پادشاه، معمولا غایب است و مادرش مرده است. او ناشناخته است، در معادن نزدیک، نژادی از اجنه ساکن شدهاند، که مدتها از پادشاهی تبعید شدهاند و میخواهند از همسایگان انسانی خود انتقام بگیرند. یک روز بارانی، شاهزاده خانم قلعه را کاوش می کند و بانویی مرموز را کشف می کند که خود را همنام و مادربزرگ ایرنه معرفی می کند. روز بعد، پرنسس ایرن به بیرون می رود، اما توسط اجنه تعقیب می شود و توسط یک معدنچی جوان به نام کوردی نجات می یابد.
در حین کار در معدن، کوردی صحبت اجنه را شنیده و ضعف آنها را می آموزد: آنها پاهای بسیار نرم و آسیب پذیری دارند. او همچنین می شنود که اجنه قصد دارند معدن را خراب کنند. آیرین دوباره در شرف دیدن مادربزرگش است، اما از یک گربه می ترسد و از کوه فرار می کند. تا اینکه..
کتاب شاهدخت و گابلین