کیویاتکوفسکی عاشق سردرآوردن از اسرار و معماهاست و ولکن ماجرا هم نیست. او خودش را کارآگاه خصوصی درجهیک میداند، همردیف شرلوک هولمز و مایکل بلومکوئیست و مجانی هم کار نمیکند.
کیویاتکوفسکی را دزدیدهاند! آدمربایان ریخت اجقوجقی دارند؛ هم نقاب به صورتشان زدهاند و هم کلهی همهشان کچل و آبی است. البته اوضاع بدتر از این هم میشود؛ آدمرباها دستبهکار میشوند و مدل موهای او را هم عوض میکنند. بعدش هم بدون یک کلمه حرف، او را دوباره چشمبسته توی کوچه ول میکنند. حالا ریختش شده عینهو امپراتور شترمرغ کلهآبی!
اینها کی بودند؟ چی از جانش میخواستند؟ او را کجا برده بودند؟ این دیگر چه بلایی بود که بر سرش آوردند؟ همهچیز یکطرف، چانهزنی با مادر سر اینکه فردا چطوری با کلهی کچل آبی برود مدرسه، طرف دیگر! ولی کارآگاه خصوصی زیرک ما بیدی نیست که با این بادها بلرزد و تمام مدت به فکر انتقام جانانه است و اینجوری معماییترین پروندهاش شکل میگیرد...
کتاب کوفسکی کارآگاه خصوصی 7