کتاب"آرمان شهری برای واقع گراها" نوشته "راتگر برگنمن" میباشد که ما را به سفری پر چالش به اعماق تفکرتامان میبرد."راتگر برگنمن" این گونه را به این کتاب توضیح میدهد:
جهانی بدون مرز،جهانی بدون فقر!
او با ایده هفته ای 15 ساعت کار در هفته،با مثال شهری کانادایی که توانست فقر را ریشه کن کند،آرمان شهری را توصیف میکند که در آن افراد بدون دغدغه مالی به زندگی شادی مشغول هستند.او ابتدا این آرمان شهر را در ذهن مخاطبش به تصویر میکشد و مخاطب را وادار میکند از مرز های ذهنش فراتر رود.مرزهایی که او را درگیر یک زندگی معمولی کرده که از پرداختن به علایق خود غافل شده و بیشتر اوقاتش را صرف در آوردن مبلغی ناچیز برای گذراندن زندگی میکند.
"راتگر برگنمن" معتقد است اگر همه افراد یک جامعه بتوانند این آرمان شهر را درون ذهن خود متصور شوند آنگاه اتفاقی که برای آن شهر کانادایی افتاد،به وقوع می پیوندد.افراد ضمن کار کردن در جایگاه واقعی خود،جایگاهی که به آن علاقه دارند را پیدا میکنند که این امر موجب بروز خلاقیت درون افراد میشود.که این خلاقیت جامعه را هم رو به جلو حرکت میدهد.
کتاب"آرمان شهری برای واقع گراها" که از کتاب های پرفروش هلند میباشد،شما را بشدت تحت تاثیر قرار خواهد داد و شما را دچار چالش هایی ذهنی میکند که این چالش های تجویز بسیار خوبی برای پا گذاشتن به ورای محدودیت های ذهنی است.
برگنمن یک رویکرد دقیق به سیاست اقتصادی را با یک چشم انداز آرمانشهر برای آینده بهتر ترکیب می کند ... برگرمن استدلال می کند که این فقط با خواب دیدن آنچه غیرقابل باور به نظر می رسد جامعه می تواند چیزهای خوب را ممکن سازد.
کتابی تحریک آمیز و پر از جاه طلبی.این کتاب پر جنب و جوش ، تحقیق کرده و مملو از قطعه های تاریخی بی نظیر است.
اگر تنها دو نفر باشند که با اطمینان غیرطبیعی از اثبات حقانیتشان در آینده، زندگی خود را وقف ساختن قلعه در آسمان کرده باشند، آن ها بنیان گذاران تفکر نئولیبرال هستند. من هر دو را ستایش می کنم: فردریش هایک، فیلسوف بی ثبات و میلتون فریدمن، روشنفکر عمومی. امروزه «نئولیبرال» حرف تحقیرآمیزی است که علیه افراد مخالف چپ گرایان می زنند. اما هایک و فریدمن، نئولیبرال های مغروری بودند که اختراع مجدد نئولیبرالیسم را وظیفه ی خود می دانستند. هایک می نویسد: «باید ساختار یک جامعه ی آزاد را بار دیگر و در قالب یک ماجراجویی فکری بسازیم. آنچه کمبود آن احساس می شود، فقدان یک آرمان شهر لیبرالی است.» حتی اگر آن ها را به عنوان شخصیت منفی قبول داشته باشید که طمع را باب کرده و مقصر بحران مالی و وضعیت وخیم میلیون ها نفرند، باز هم چیزهای زیادی هستند که می توانید از فردریش هایک و میلتون فریدمن بیاموزید.
جملاتی برگزیده از کتاب:- پول داشتن بهتر از فقر است، البته صرفا به دلایل مالی. - آن هایی که نمی توانند گذشته را به خاطر بیاورند، محکوم به تکرار آن هستند. - تولید ناخالص داخلی، همه چیز را می سنجد... جز آنچه زندگی را ارزشمند می کند. - توان پر کردن هوشمندانه ی اوقات فراغت، آخرین محصول یک تمدن است. - کار، یک پناهگاه برای افرادی است که چیز بهتری برای انجام دادن ندارند! - هدف ما در آینده، بی کاری کامل است تا بتوانیم تفریح کنیم. - آینده هم اکنون در میان مان قرار دارد فقط به صورت یکنواخت و مساوی توزیع نشده است. - مشکل نه در اندیشه های جدید، بلکه در رهایی از شر اندیشه های قدیمی است!
بر خلاف کتاب آدمی این نویسنده چنگی به دل نزد