در دامنه کوه سیاه، زیر درخت کاج، خانه بسیار کجی بود که در آن جادوگری زندگی میکرد. جادوگر از هیچ چیز نمیترسید به جز تاریکی. او هر سال، در شب جشن جادوگرها سرماخوردگی را بهانه میکرد و به رختخواب می رفت و... . سرانجام روزی تصمیم گرفت بر ترسش غلبه کند. در کتابی قدیمی خوانده بود، برای از بین بردن ترس، باید هفت چیز داشته باشد؛ پر جغد، گوش خفاش، ریشه گل شب بو، سنگ ریزه ای از ماه، ریش روح، قلب قورباغه و یک دسته موی آدم ترسیده. جادوگر با سختی همه این ها را آماده کرد و... .
سلام این داستان خیلی خوبه یعنی من از کتاب خونه گرفتمش بازززززم میخوام تمدیدش کنم عالیه توصیه میکنم بخرید من با اینکه بازم میتونم تمدیدش کنم از کتاب خونه ولی بازززم میخوام بخرمش شما میدونین قیمتش چنده ؟ اگه میدونین توروخدا بگین قیمتش چنده لطفا بگین