وقتی به کوفتههای وارفتۀ مامان بهادر بخندیم، همین میشه دیگه؛ باورتون میشه بارانکوچولو با آقاغوله تلفنی صحبت کنه و برای شام دعوتش کنه؛ بهادر آتیشپاره دنبال فرشتهها بگرده تا درخواستش رو به اونها بگه؛ از همه شیرینتر، قصههای عمهخانم باحال که عادت داره موقع کارتندیدن پفک بخوره... و بالاخره اینکه بمب کنکور ترکید و تکلیف بهارخانم ما هم معلوم شد. حالا که در این چهار جلد کلی خندیدی و رفیقهای نازنین پیدا کردی، لذت مطالعۀ چهار جلد بعدی رو از دست ندی... .
کتاب در خدمت آقا غوله