آیا آن جا که می ایستی حکایت جان هایی ست که در انتظار نوبت خویش اند تا گر بگیرند؟ آیا آن جا که می گذری انبوهی رودهاست که گلوی مردگان را می جویند و بازپس نمی دهند؟ کمان داران و آبزیان غرق می شوند دست در آغوش و بر هر ریگ که فرود می آیند صدای مرا می شنوند که نمی خواستم بمیرم.