1. خانه
  2. /
  3. کتاب به علی گفت مادرش روزی

کتاب به علی گفت مادرش روزی

نویسنده: علی سرمستی
3.5 از 1 رأی

کتاب به علی گفت مادرش روزی

Be Ali Goft Madarash Roozi
انتشارات: سمام
ناموجود
6500
درباره علی سرمستی
درباره علی سرمستی
علی سرمستی نویسنده ایرانی متولد سال 1369 می باشد.
دسته بندی های کتاب به علی گفت مادرش روزی
قسمت هایی از کتاب به علی گفت مادرش روزی

علی تنگ خالی روی داشبرد را برمی دارد و سرش می کند. رو می کند به پدر. «بابا دیگه نمی خوام مثه تو باشم. حالا که یاسی نمی خواد بزرگ شه منم نمی خوام. می خوام علی کوچیکه بمونم.» پدر با دست اشاره می کند که تنگ نمی گذارد حرف های علی را بشنود. علی روی زانوهایش، روی صندلی می ایستد و شیشه ی تنگ را می چسباند به صورت پدر. به صورتی که ته ریشی جو گندمی دارد. علی دماغش دوباره می چسبد به شیشه و خوکی می شود. از پشت شیشه پدرش را می بوسد. «دیگه باید برم.» پدر باز اشاره می کند که نمی شنود و فقط لبخند می زند.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب به علی گفت مادرش روزی" ثبت می‌کند