خواجه شمسالدین حافظ شیرازی معروف به لسانالغیب، شاعر بزرگ قرن هشتم و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیشتر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات حافظ شهرت دارند. از حیث لفظ، حافظ از همه استادان سخن در گذشته است. در طول هزار سال تاریخ ادبی ایران حافظ سیمایی متشخص دارد، زیرا در انتخاب کلمه، در تلفیق جمله، در ابداع تعبیر، در موسیقی و خوشآهنگی عبارت، هنرمندی برازنده و بیمانند است.
دشتی در این کتاب، در پنج بخش آغاز، حافظ در عالم لفظ، حافظ در جهان اندیشه، هنر حافظ و انجام به بررسی اندیشه و شعر حافظ پرداخته است. وی در آغاز کتاب آورده: «این حافظ که در ذهن ما پیدا شد شیرازی نیست، زمینی نیست، پسر فلان و پدر بهمان نیست، او پسر مضامین عالی و اشعار پر مغز خویش است، او پدر فصاحت و بلاغت کمنظیر خود است. او پادشاه ملک اندیشه و بیان است که با ”کیسهٔ تهی گنج در آستین“ دارد، با ”خشت زیر سر بر تارک هفت اختر پای“ میگذارد و با آنکه ”گردآلود فقر“ است ننگ دارد از اینکه به ”آب چشمهٔ خورشید دامن تر“ کند. او نه ”بد“ میگوید و نه ”میل بناحق“ میکند و اگر ”خاک ره کسی شود“ نمیخواهد حتی به آن کسی که خاک راهش شده است ”غبار خاطری“ برسد.
غرض من نوشتن بیوگرافی نیست. نه میتوانم و نه میخواهم شرح حال بنویسم. من میخواهم حافظی را که دوست دارم، حافظ ”درویش و گدا“ که ”پشمین کلاه خویش“ را ”به صد تاج خسروی“ برابر نمیکند، حافظی که ”رستگاری جاوید“ را ”در کم آزاری“ میداند و آن همت را دارد که ”از هر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد“ باشد نشان دهم. و در این کار از خود او همت خواستهام و هر چه در این خلاصه نگاشته شده الهامی است از دیوان خود او.»
کتاب نقشی از حافظ