1. خانه
  2. /
  3. کتاب دیوان جامی

کتاب دیوان جامی

5 از 2 رأی

کتاب دیوان جامی

مقدمه و تصحیح: محمد روشن
Poems Collection of Jami
انتشارات: نگاه
٪15
950000
807500
معرفی کتاب دیوان جامی

"دیوان جامی" اثری است ماندگار از "نورالدین عبدالرحمن جامی" که در نسخه ی پیش رو، مقدمه و تصحیح آن توسط "محمد روشن" صورت گرفته است. "دیوان جامی" متشکل از سه بخش تحت عنوان های "فاتحة الشباب"، "واسطة العقد" و "خاتمة الحیاة" می باشد که در بخش نخست، قصیده ها، ترجیعات و ترکیبات، مثنوی ها و غزل ها قرار گرفته اند؛ بخش دوم مشتمل بر قصیده، غزل، مقطع، رباعی و معمیات "جامی" است و بخش انتهایی نیز از همین موارد به علاوه ی یک مثنوی برخوردار است. "نورالدین عبدالرحمن جامی" از شعرای لطیف اندیش قرن نهم است که شور عشق و شباب در غزلیاتش، نصایح پندآموز در قصایدش و نکته های دلچسب عارفانه در رباعیاتش به چشم می خورد.
تسلط او در انواع سبک های شعری نظیر قطعه، ترجیع بند، معما و ترکیب بند، در نوع خود مثال زدنی است و به راستی می توان "جامی" را نابغه ی شعر قرن نهم معرفی نمود. اشعار موجود در "دیوان جامی" هر کدام به دوره ی مشخصی از زندگی شاعر اختصاص دارند و خواننده با مطالعه ی سرتاسری "دیوان جامی"، متوجه این امر خواهد شد. "فاتحة الشباب"، "واسطة العقد" و "خاتمة الحیاة" هر سه به لحاظ مضمون و کار شاعری، دارای اشعار برجسته ای هستند اما بخش نخست به لحاظ حجم و محتوا، ارزش قلم "جامی" را بیش از همه به رخ می کشد. اشعاری که در این بخش آمده، گستره ی وسیعی از موضوعات را شامل می شود که عشق به زندگی و مسائل فلسفی و اخلاقی در آن از اهمیت بیشتری برخوردار است. در دو بخش دیگر نیز شاهد وسعت قلم "جامی" در شرح و بسط نکات عارفانه و صوفیانه هستیم و در مجموع این سه بخش، "دیوان جامی" را به یکی از بهترین نمونه های ادبی در شعر فارسی تبدیل نموده اند.
درباره عبدالرحمن جامی
درباره عبدالرحمن جامی
نورالدّین عبد الرّحمن بن احمد بن محمد (۲۴ آبان ۷۹۳ خرگرد – ۲۷ آبان ۸۷۱ هرات)، معروف به جامی و ملقب به خاتم الشعرا همه‌چیزدان، شاعر، موسیقی‌دان، ادیب و صوفی نام‌دار فارسی‌زبان سده ۹ قمری است. از طرف پدر نسبش به محمد بن حسن شیبانی، فقیه معروف حنفی سده ۲ قمری می‌رسد. از خراسان کوچ کرد و در شهر جام با شهرت دشتی منصب قضاوت یافت و ماندگار شد.
روزگار کودکی و تحصیلات مقدماتی جامی در خرگرد جام، که در آن زمان یکی از تبعات هرات بود در کنار پدرش سپری شد. در حدود سیزده سالگی همراه پدرش به هرات رفت و در آنجا اقامت گزید؛ در همان‌جا به تعلم و تعلیم پرداخت و قسمت عمده حیاتش نیز در همان‌جا به سر آمد و از آن زمان به جامی شهرت یافت. وی در شعر ابتدا دشتی تخلص می‌کرد، سپس آن را به جامی تغییر داد که خود علت آن را تولدش در شهر جام و ارادتش به شیخ الاسلام احمد جام ذکر کرده‌است.
جامی مقدّمات ادبیات فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت و چون خانواده‌اش شهر هرات را برای اقامت خود برگزیدند، او نیز فرصت یافت تا در مدرسه نظامیه هرات که از مراکز علمی معتبر آن زمان بود، مشغول به تحصیل شود و علوم متداول زمان خود را همچون صرف و نحو، منطق، حکمت مشایی، حکمت اشراق، طبیعیات، ریاضیات، فقه، اصول، حدیث، قرائت، و تفسیر به خوبی بیاموزد و از محضر استادانی چون خواجه علی سمرقندی و محمد جاجرمی استفاده کند.
در این دوره بود که جامی با تصوّف آشنا و مجذوب آن شد به‌طوریکه در حلقه مریدان سعدالدین محمد کاشغری نقشبندی درآمد و به تدریج چنان به مقام معنوی خود افزود که بعد از مرگ مرشدش (۸۶۰ ه‍.ق برابر با ۱۴۵۵ م) خلیفه طریقت نقشبندیه گردید. پس از گذشت چند سالی جامی راه سمرقند را در پیش گرفت که در سایه حمایت پادشاه علم دوست تیموری الغ بیگ به کانون تجمّع دانشمندان و دانشجویان تبدیل شده بود. در سمرقند نیز نورالدّین توانست استادانش را شیفته ذکاوت و دانش خود کند. او که سرودن شعر را در جوانی آغاز کرده و در آن شهرتی یافته بود، با تکیه زدن بر مقام ارشاد و به نظم کشیدن تعالیم عرفانی و صوفیانه به محبوبیتی عظیم در میان اهل دانش و معرفت دست یافت.
جامی به افتادگی و گشاده‌رویی معروف بود و با اینکه زندگی‌ای بسیار ساده داشت و هیچ‌گاه مدح زورمندان را نمی‌گفت، شاهان و امیران همواره به او ارادت می‌ورزیدند و خود را مرید او می‌دانستند. جانشینان الغ بیگ خصوصاً سلطان حسین بایقرا و امیر او علیشیر نوایی تا آخر عمر او را محترم می‌داشتند و اوزون حسن آق قویونلو، سلطان محمّد فاتح پادشاه عثمانی و ملک الاشراف پادشاه مصر از ارادتمندان او بودند.
قسمت هایی از کتاب دیوان جامی

دی گذشتیم برآن دلبرو گفتیم دعا قال من انتم قلنا فقراء غربا/ فقراییم و عجب آنکه نخواهیم ز تو هیچ حاجت که تویی در دو جهان حاجت ما / غرباییم و نداریم بجز تو وطنی چند باشیم چنین از وطن خویش جدا/ به فقیران نظری کن که به تأیید نظر برمس فقر فقیران تویی اکسیر غنا/ بر غریبان گذری کن که به تشریف قدوم از دل تنگ غریبان تو بری بارعنا / گرچه در میکده عشق هزاران راه است هست نزدیکترین راه ره فقر و فنا/ جامی این راه بجز راه سبکباران نیست دامن از خویش بیفشان و درین راه درآ

گر نیابم بویی از وصل تو در گلزارها همچو اشک خود به خون غلطم میان خارها/ چون نقاب افکنده دیدت شاهد گل در چمن کند ناخن ناخن از رشک رخت رخسارها/ پیش خورشیدم چو دیواریست حایل هر رقیب باد چون سایه ز پا افتاده این دیوارها/ مستم و دریوزه دارم وجه می گو محتسب تا بگرداند مرا گرد همه بازارها/ کار من میخواری و بارم سبوی می کشیست بار من باشد دگر کار آزمودم بارها/ گرنه با زلف رساند سلسله پشمینه پوش تار و پود خرقه اش باشد همه زنارها/ گر به دست راست جامی سبحه دارد جام می برکفش نه کو به دست چپ کند این کارها

نظر کاربران در مورد "کتاب دیوان جامی"
5 نظر تا این لحظه ثبت شده است

لطفا تجدید چاپ بشه

1401/02/26 | توسطسعید - کاربر سایت
0
|

سی چه چاپ نیکنی ؟

1401/01/25 | توسطالاسوند - کاربر سایت
0
|

لطفأ تجدید چاپ کنید

1400/11/30 | توسطجمال - کاربر سایت
0
|

لطفأ تجدید چاپ کنید

1400/11/30 | توسطجمال - کاربر سایت
1
|

چرا تجدید چاپ نمیشه ؟

1400/11/24 | توسطکاربر سایت
1
|