کتاب حاضر، مجموعهای از داستانهای کوتاه فارسی است که با زبانی ساده و روان نگاشته شدهاند. «نگین یاقوت»، «مرکز درد»، «باریکه خون»، «دوش آب سرد»، «پر آبی و نارنجی»، «چراغقرمز روی کوه»، «سهبعدی»، «زیر موکت»، «خانهتکانی نوزدهم اسفند» عنوانهای برخی از داستانهای این کتاب هستند. در بخشی از کتاب میخوانیم: «سرش را بالا گرفت، ولی نگاهم نمیکرد. کاش میتوانستم همهچیز را بگویم، که مادر جیغ کشیده بود و گفته بود خجالت بکشد. همان روز صبح که به مادر تلفن کرده بود، یادم هست مادر گفته بود که بهتر است برود شناسنامهاش را باز کند و به سال تولدش با شرمندگی نگاهی بیندازد. همین کلمه شرمندگی را همیشه به خاطر داشتم».
کتاب یلدا دارد می میرد