امید زده زیر خنده و طوری صدای خنده اش توی زیر زمین پیچید که نزدیک بود سقف روی سرمان خراب شود. بعد هم در حالی که بازویش را نشان می داد گفت: آره دیگه وزنه می زنم چه جور. خوراکی بلند می کنم، میوه بلند می کنم پفک و چیپس و شکلات بلند می کنم. آره داداش هر خوراکی که تو خونه ببینم بلند می کنم. و باز زد زیر خنده...