فلسفه فمینیستی رویکردی به فلسفه از منظر فمینیستی و همچنین به کارگیری روش های فلسفی در موضوعات و پرسش های فمینیستی است. فلسفه فمینیستی هم شامل بازتفسیر متون و روش های فلسفی به منظور تکمیل جنبش فمینیستی و هم تلاش برای نقد یا ارزیابی مجدد ایده های فلسفه سنتی از درون چارچوب فمینیستی است.
فلسفه معمولا شامل نوعی تعهد به عدالت برای زنان است، هر شکلی که ممکن است باشد. جدای از این ویژگی های وحدت بخش، فلسفه فمینیستی حوزه متنوعی است که طیف وسیعی از موضوعات را از رویکردهای گوناگون پوشش می دهد. با گسترش بیشتر، فلسفه فمینیستی مستلزم این است که چگونه نژاد، تمایلات جنسی، طبقه اجتماعی-اقتصادی، و سایر عوامل هویت بر نابرابری های جنسیتی تأثیر می گذارند. فیلسوفان فمینیست بهعنوان فیلسوف، هم در سنتهای تحلیلی و هم در سنتهای قارهای یافت میشوند و دیدگاههای بیشماری در مورد مسائل فلسفی در این سنتها وجود دارد. فیلسوفان فمینیست، به عنوان فمینیست، نیز می توانند به انواع مختلف فمینیسم تعلق داشته باشند. در سال های اخیر شاهد بحث هایی درباره حضور نداشتن زنان در فلسفه، تصویر زنان در آثار فلسفی، دلایل گوناگون «مردانه» بودن این رشته و پیشنهادهای مختلف برای نوعی فلسفه فمینیستی بوده ایم. این بحث ها در حوزه های گوناگون رخ داده اند؛ از اخلاق و فلسفه سیاسی گرفته تا حوزه هایی که در آنها پرسش های مربوط به جنسیت معمولا به طور طبیعی کمتر سر بر می آورد، مانند معرفت شناسی، متافیزیک و فلسفه علم. در متن حاضر چند ویژگی اصلی فلسفه فمینیستی معاصر را بررسی می کنیم و پیشنهادهایی برای آیندۀ آن می دهیم. جین گریمشاو فمینیسم و فلسفه را بررسی می کند (بخش های 1-4) و میراندا فریکر درباره فمینیسم در فلسفه مطالبی می نویسد (بخش های 5-6).
کتاب فلسفه و فمینیسم