قسمت هایی از کتاب مرغ تخم طلا و کشاورز طمعکار (لذت متن)
روزی مردی به بازار رفت که تخم مرغ بخرد اما در بازار تصمیم گرفت مرغی بخرد که برایش روزی یک تخم بگذارد. او مرغی خرید و به خانه برد.روز بعد وقتی به دیدن مرغ رفت یک تخم طلا پیدا کرد. او به سرعت تخم را برداشت و با تعجب گفت: یعنی این تخم واقعا از طلاست؟ مرد شتابان تخم طلا را برد تا به همسرش نشان دهد.