کم کمک وقت اذان است و لبم در فکر کام! -
این اذان گوید مرا ځئ علی شرب مدام -
آری آری... گوش کن ! این صوت از میخانه است -
ساقی است این میکند تکبیرة الإحرام جام -
گو مکبر را که مستی میرسد لختی درنگ -
از رکوعت برخیز!، الله اکبر! ای امام -
صوفی مجنون...هم او... آری! که جام می شکست -
جرعه ای نوشیده و در سجده همچون طفل رام -
شمع و شکر آور و با من مگو هیچ از عدم -
چون قمر آمد همه شاهان غلام اندر غلام -
می بنوشم طره ی جانان به کف گیرم به رقص -
آنچنان رقصی که غم را میکند بر ما حرام -
کوزه اش در دست خیام است و می را حافظ است -
((نقلش از لعل نگار و نقلش از یاقوت خام))