و تو به دست فریدون کشته خواهی شد. این تعبیری است که ما راجع به خواب تو داریم.» ضحاک برآشفته شد و پرسید: «علت کینه ی فریدون با من چه می باشد؟» ـ تو پدر او را که آبتین نام دارد و گاوی به نام «برمایه» را که به او شیر می دهد، خواهی کشت و او به انتقام خون پدر و برمایه بر تو چیره می شود. ضحاک با شنیدن این سخن از تخت افتاد و بیهوش شد. ضحاک از ترس جان خویش فرمان داد تا سربازانش به جست و جوی فریدون بروند و بدون آن که به مردم حرفی بزنند پسربچه ای را که فریدون نام دارد و نام پدرش آبتین است، بیابند و فورا او را سر به نیست کنند. سربازان ضحاک در سراسر قلمرو او به جست و جو پرداختند.