ماگالی هم درست مثل شخصیت تلویزیونی آبی، روپوش سفید می پوشید و از صبح تا شب تو کارگاهش مشغول کار بود. با دقت تمام مشغول ترمیم و تعمیرات بود و به آهنگی هم گوش می داد که خواننده ش معلوم نبود کیه. تشابه بین ابی و ماگالی که هم در ظاهر بود و هم در شغل، توجه اهالی ساختمون رو جلب کرده بود؛ به خاطر همین تشابه بود که همسایه ها خیلی زود به ما گالی لقب ابی دادن.
اون روز صبح هوبرت لارنودی جواب ماگالی رو این طور داد: گوش کنید، من نمی دونم همسایه ها تو خلوتشون درمورد شما چی میگن... بعد یه مکثی کرد و با ناراحتی معذرت خواهی کرد. هوبرت خیلی جدی حرفش رو ادامه داد و گفت: به هیچ وجه هدف رنجوندن شما نیست، مادمازل لاکور. اتفاقا برعکس انتخاب لقب ابی علاقه زیاد ما به شما رو نشون می ده.
خانم لاکاز و بولیو از همسایه های قدیمی ما خیلی به شما علاقه مندن و همه ش از خوبی شما میگن. شما با اومدنتون نشاط و زندگی رو به اون مغازه سوت و کور و قدیمی آوردین و...