شبیه باغ پاییزی تمام زندگی زرد است هوایم تیره و بارانی و درگیر طوفان ها دلم زاینده رودی بی نشاط و ساکت و خاموش خداحافظ نگفتی تا بفهمی گفتنش درد است شبیه بار سنگینی که روی شانه ی مرد است