"نقد پست مدرنیسم" اثر الکس کالینیکوس، نقدی تند و مستدل بر اندیشه پستمدرنیستی است که هم به مبانی فلسفی آن میپردازد و هم پیامدهای سیاسیاش را بررسی میکند. کالینیکوس، از دیدگاهی مارکسیستی، نظریههای متفکرانی مانند ژان فرانسوا لیوتار، میشل فوکو و ژاک دریدا را به چالش میکشد و نشان میدهد که پستمدرنیسم برخلاف ادعایش مبنی بر گسستی بنیادین از مدرنیته، در واقع انعکاسی از ایدئولوژی سرمایهداری متأخر است. این کتاب نهتنها مداخلهای جدلی بلکه تحلیلی نظری است که این پرسش را مطرح میکند که آیا شکاکیت پستمدرنیسم نسبت به روایتهای کلان، حقیقت عینی و ماتریالیسم تاریخی، واقعا به پیشرفت فکری و سیاسی منجر میشود یا صرفا نوعی انفعال ایدئولوژیک را تقویت میکند. کالینیکوس معتقد است که پستمدرنیسم نه یک چرخش فکری رادیکال، بلکه بازتابی از منطق نئولیبرالیسم است. او استدلال میکند که رد جهانشمولگرایی، پذیرش تکهتکهشدگی معرفتی و شکاکیت پستمدرنیسم نسبت به حقیقت، در عمل مانع مبارزه سیاسی جمعی میشود. از دیدگاه او، پستمدرنیسم با حمله به ایده پیشرفت تاریخی و انکار امکان تغییرات ساختاری، چشمانداز مقاومت در برابر بیعدالتیهای سرمایهداری را تضعیف میکند. بخشی از نقد کالینیکوس متوجه فلسفه پساساختارگرایانی مانند دریدا و فوکو است. او استدلال میکند که چرخش زبانی این متفکران، با تمرکز بیش از حد بر گفتمان و متن، به نسبیگرایی مفرط میانجامد، نسبیگراییای که در نهایت کنش سیاسی را عقیم میسازد. کالینیکوس رویکرد فوکو را که تحلیل طبقاتی را کنار میگذارد و به روابط قدرت پراکنده میپردازد، مورد نقد قرار میدهد و میپرسد که آیا چنین رویکردی واقعا درک روشنتری از ستم ارائه میدهد یا صرفا شرایط مادی شکلدهنده آن را پنهان میکند. به همین ترتیب، او ساختارشکنی دریدا را به چالش میکشد و میگوید تأکید بیش از حد بر بیثباتی معنا، نه تنها نقد ایدئولوژی را تضعیف میکند، بلکه به بنبستی فکری منجر میشود. یکی از نقاط قوت "نقد پست مدرنیسم" این است که کالینیکوس پیوندهای تفکر پستمدرنیستی را با گرایشهای کلانتر اجتماعی و سیاسی بررسی میکند. او استدلال میکند که ظهور پستمدرنیسم همزمان با افول جنبشهای انقلابی و گسترش فردگرایی نئولیبرال بوده است. در برابر سیاستهای پراکنده و محلیگرای پستمدرن، او از بازگشتی به تحلیل مارکسیستی دفاع میکند، تحلیلی که بر مبارزه طبقاتی، ساختارهای اقتصادی و عاملیت جمعی تأکید دارد. کالینیکوس معتقد است که بدون درک سرمایهداری بهعنوان نیرویی شکلدهنده در جامعه، پستمدرنیسم در نهایت به ابزاری ایدئولوژیک در خدمت حفظ وضع موجود تبدیل میشود. "نقد پست مدرنیسم" نقدی قاطع بر یکی از تأثیرگذارترین جریانهای فکری قرن بیستم است. کالینیکوس با آشکار ساختن تناقضهای فلسفی و ضعفهای سیاسی پستمدرنیسم، از بازگشتی به ماتریالیسم تاریخی و کنشگری جمعی دفاع میکند. این کتاب برای هرکسی که به دنبال درکی عمیقتر از مباحث ایدئولوژیک معاصر است، کتابی ضروری است؛ بهویژه برای کسانی که میخواهند از نسبیگرایی پستمدرنیستی فراتر روند و به نقدی سازندهتر و ریشهایتر از سرمایهداری برسند.
درباره الکس کالینیکوس
آلکساندر تئودور کالینیکوس (متولد ۲۴ ژوئیه ۱۹۵۰ در رودزیای جنوبی - هماینک ساکن در زیمبابوه)، نظریهپرداز سیاسی با گرایش تروتسکیسم است.
کتاب مهمی و دست بر روی مسالهای مهم میذاره؛ نقد پست مدرنیسم. نقد جدیای که با لیوتار شروع میشه و با دفاع از بنیامین و آدورنو، این دو نفر رو از چنگ پست مدرنها نجات میده.