«تعاریفی که تاکنون از هوش مصنوعی عرضه شده، مانند همه تعاریف در علوم و فناوری، همه شرح الاسمی اند، و لذا این تعاریف هوش مصنوعی جملگی در زمره تعاریف پراتیک اند، یعنی نه نظر به واقعیت آن، بلکه نظر به کاربرد آن تعریف شده اند، یعنی این تعاریف کاربردی و روشی اند و لذا به احیاث مختلف اند، و هر یک بر جنبه یا جنبه هایی مختلف از هوش تاکید و تکیه دارد؛ اما البته مشترکاتی هم به حیث اطلاق علمی میان آن ها وجود دارد، و لذا محققان این حوزه بر قدر مشترک این تعاریف بسنده کرده اند که ناظر به وجه کاربردی آن در مقام عمل است. از این منظر، تعاریف مختلفی که پایه گذاران و محققان نظریه هوش مصنوعی در ادوار مختلف از آن عرضه کرده اند، هرچند در عبارات مختلف، و گاه حتی متخالفند، اما در واقع همه آن ها ناظر به همان قدر مشترک هستند. خصوصیات اصلی این قدر مشترک عبارتند از: (1) محاسبه ورزی و (2) پردازش اطلاعات به منظور (3) شناخت، (4) یادگیری، و (5) اکتشاف مشکلات و (6) حل مسائل، در جهت (7) تسریع امور و (8) ایجاد رفاه در حوزه های علمی و عملی. محققان نظریه هوش مصنوعی هر تعریفی که از هوش مصنوعی داشته باشند و به هر مکتبی در تبیین نظری و ساخت عملی آن تعلق داشته باشند، در مقام عمل، این قدر مشترک را مدّ نظر دارند. برای نمونه، نزد تورینگ، که آموزه او منشأ این نظریه بود، هوش مصنوعی عبارتست از حل مسأله بر پایۀ توانایی محاسبه ورزی مشابه و به تقلید از هوش انسان؛ و لذا بنا به این تعریف، مراد او از نظریه هوش مصنوعی، طرح ساخت یک ماشین محاسبه (ماشین تفکر) است که همان وظایفی را انجام دهد که هوش طبیعی انسان انجام می دهد.»