یوگنی ایوانویچ زامیاتین نویسنده آثار علمیتخیلی و طنزنویس سیاسی و منقد ادبی روس بود. او در فوریه 1884 در شهر لبدیان، در سیصد کیلومتری جنوب مسکو، و در دوران حکمرانی امپراتوری روسیه به دنیا آمد. با وجود اینکه پدرش کشیش کلیسای ارتدکس بود در سن جوانی از مسیحیت دست کشید و به حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه پیوست. در جوانی و زمانی که دانشجوی مبارز بلشویک بود بارها توسط حکومت تزاری دستگیر، زندانی و تبعید شد. در سال 1905 ماهها در سلول انفرادی ماند و بعد به شهرستان تبعید شد. زامیاتین توانست با لباس مبدل مخفیانه خودش را به پتربورگ برساند، و در آنجا مدرک مهندسیاش را گرفت. در همین دوران بود که شروع به نوشتن کرد. در ۱۹۱۱ پلیس دوباره مچ زامیاتین را گرفت. این بار او را به جایی در خود روسیه تبعید کردند و او در آنجا وقتش را به تصنیف هجویات گذراند. بعد او را به انگلستان فرستادند تا بر ساخت کشتیهای یخشکن روسی نظارت کند. در میان تحولات عظیم سال 1917 بیدرنگ به روسیه برگشت و ماکسیم گورکی برای او، آن آشوبگر مشهور سابق، شغلی ادبی دستوپا کرد. این دوره نقطۀ اوج زندگی و کار زامیاتین بود. در همین دوران بود که زامیاتین رمان معروف خود با نام «ما» را نوشت. نخستین رمان علیتخیلی در ژانر پادآرمانشهری که حکومت پلیسی شوروی را مورد هدف قرار داده بود. بعد از تمامکردن ما در اواخر سال ۱۹۲۰، نسخۀ دستنوشت را به چند دوست نشان داد اما اجازۀ انتشار به او ندادند. در ۱۹۲۱، اثر او، اولین کتابی شد که توسط شورای سانسور شوروی، ممنوع اعلام شد. در نهایت مجبور شد کتابش را برای انتشار به غرب بفرستد. با انتشار رمان خارج از مرزهای روسیه هیاهویی به پا شد که دور از انتظار نبود. نتیجه این عمل، طرد او از کانون نویسندگان شوروی بود. در ۱۹۳۱ استالین اجازه داد زامیاتین و همسرش به پاریس مهاجرت کنند. زامیاتین همواره امید داشت روزی رژیم به او اجازۀ نوشتن دهد و دوباره به آنجا بازگردد. او در نهایت در سکوت و فقر تباه شد و در مارس 1937 بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت. مطبوعات شوروی حتی مرگ او را اعلام نکردند.