«ادبیات آمریکا» در طول تاریخ خود، نویسندگان برجسته و تأثیرگذار پرتعدادی داشته است که برخی از آن ها در زمره ی مهم ترین نویسندگان در ادبیات سراسر جهان قرار می گیرند. رمان ها، نمایشنامه ها و اشعار برجسته ی زیادی توسط نویسندگان زن و مرد از نژادها و قومیت های مختلف ساکن در ایالات متحده، ادبیاتی غنی و شایان توجه را به این کشور بخشیده اند. نویسندگان آمریکایی تا به حال دوازده بار جایزه ی «نوبل ادبیات» را به خانه آورده اند—از «سینکلر لوییس»، «ارنست همینگوی» و «سال بلو» گرفته تا «تونی موریسون» و «باب دیلن» و «لوییس گلیک».
در این مطلب به شکل مختصر با برخی از برترین نویسندگان در «ادبیات آمریکا» آشنا می شویم که مشارکت هایی فراموش نشدنی در ادبیات کشور خود و همینطور ادبیات سراسر جهان داشته اند.
ناتانیل هاثورن
«هاثورن»، نویسنده ی رمان و داستان کوتاه بود که از آثارش با عنوان «رمانتیسیسم تاریک» یاد شده است: داستان هایی مهیج و هشداردهنده که به مخاطبین یادآوری می کند جُرم و شرارت، ویژگی هایی ذاتی و جدانشدنی از سرشت انسان هستند. رمان ها و داستان های کوتاه این نویسنده، از خصوصیت های داستان های تاریخی به عنوان ابزاری برای بیان مضمون هایی همچون احساس گناه، اشتباهاتِ به ارث رسیده از نیاکان و انتقام استفاده می کند.
هیچ آدمی نمی تواند مدت درازی صورت اصلی خود را به خویش بنمایاند و صورت دیگری از خود را به مردم. مگر آن که سرانجام به حیرانی بیفتد و از خود بپرسد کدام یک از این صورت ها واقعی است؟ از کتاب «داغ ننگ»
ادگار آلن پو
«پو» نویسنده، شاعر و منتقد ادبی توانمندی بود که بیش از هر چیز به خاطر اشعار و داستان های کوتاهش—به خصوص داستان های معمایی و پرتعلیق—شناخته می شد. او به شکل گسترده به عنوان پدیدآورنده ی ژانر «داستان کارآگاهیِ» کنونی در نظر گرفته می شود. آثار «پو» در مقام ویراستار، شاعر و منتقد ادبی، تأثیر عمیقی بر «ادبیات آمریکا» و همچنین ادبیات جهان داشته است. او علاوه بر خلق داستان های کارآگاهیِ مختص به خود، یکی از چهره های تأثیرگذار در جهت دهی به ژانرهای «وحشت» و «علمی تخیلی» نیز به حساب می آید. علاوه بر این ها، «ادگار آلن پو» به عقیده ی بسیاری از منتقدین ادبی، معمار داستان کوتاه مدرن است.
اما این شگفت انگیز است که با برهم غلتیدن سال ها، و با آن که نیمروزِ مردانگی، مرا هنوز در خانه ی پدرانم می یافت، چه سکونی بر چشمه های زندگی ام فرو افتاد. شگفت انگیز است که چه وارونگیِ تمامی در ویژگی هایِ معمول ترین اندیشه هایم پدید آمد. واقعیت های دنیا، مرا چون خیال و تنها خیال می نمود، حال آن که اندیشه های جنون آمیزِ سرزمین رویاها، به نوبه ی خود، نه فقط به خمیرمایه ی وجودِ هر روزه ام، که از هر نظر به تمامیتِ وجودم بدل شد. از کتاب «نقاب مرگ سرخ»
هرمان ملویل
«ملویل»، شاعر و نویسنده ی رمان و داستان کوتاه بود که به خاطر خلق رمان «موبی دیک» و شرحی رمانتیک از تجارب خود در کتاب «تایپه» شهرت داشت. اثر ماندگار این نویسنده، رمان «موبی دیک»، در رقابت با کتاب «گتسبی بزرگ» اثر «اف اسکات فیتزجرالد» و کتاب «هاکلبری فین» اثر «مارک تواین»، به عنوان یکی از گزینه های همیشگی برای دریافت لقب «برجسته ترین رمان آمریکایی» توسط منتقدین در نظر گرفته شده است.
شب پیش از سفر، خواب دیدم یک دسته عنبرماهی غول پیکر تقلاکنان دور سرم شنا می کنند، آب کف می کرد و ماهی ها درون تاریکیِ زیر دریا سُر می خوردند و بیرون می آمدند. سردستهشان شبحِ سفیدِ نهنگ بزرگی با آرواره ی خمیده بود. تمام بدنش پر بود از زوبین های کج و کوله و زنگ زده، حیوان در ریسمان های آویخته و تکه پاره های هزاران قایق خرد شده، گیر افتاده بود. همین که چشم هایم را مالیدم تا این منظره ی روحمانند را واضح تر ببینم، ماهی چرخید و درون تاریکی لغزید. از کتاب «موبی دیک»
والت ویتمن
«ویتمن» شاعر، مقاله نویس و روزنامه نگاری بود که به واسطه ی کنار گذاشتن قواعد مرسوم در شعر و همچنین پرداختن به ارزش های دموکراسی و لذت های زندگی روزمره، تأثیری ماندگار بر هنر شعر و شاعری در سراسر جهان گذاشت. شاهکار او، مجموعه شعری به نام «برگ های علف» به شکل گسترده توسط شاعران، دانشجویان و پژوهشگران ادبی مورد مطالعه قرار می گیرد و تا کنون به زبان های بی شماری ترجمه شده است. تأثیرات «والت ویتمن» را می توان در همه جا مشاهده کرد—چه در فهرست های پرفروش ترین کتاب های معاصر و چه در فیلم ها و آثار موسیقایی.
ای ناخدا! ناخدای من! سفر سهمگینمان به پایان آمد / کشتی، توفان ها را پشت سر نهاد، سرانجام به پاداش موعود دست یافتیم / بندرگاه نزدیک است، بانگ ناقوس ها را می شنوم، مردم جشن برپا کرده اند / چشمانشان به آن کشتی استوار است، آن کشتی پاینده و بی باک / اما ای دل! ای دل! ای دل! / ای قطرات خونبار سرخ / ناخدای من بر فراز کشتی آرمیده است / سرد و بی جان... بخشی از شعر «ای ناخدا! ناخدای من!» اثر «والت ویتمن»
امیلی دیکنسون
«دیکنسون» که در دوران حیات خود، شاعری گمنام باقی ماند، اکنون توسط منتقدین ادبی به عنوان یکی از قدرتمندترین صداها در فرهنگ آمریکا در نظر گرفته می شود. اشعار او برای تعداد زیادی از نویسندگان، از جمله «خواهران برونته»، الهام بخش و تأثیرگذار بوده است. منتقد ادبی برجسته «هارولد بلوم» در سال 1994، «امیلی دیکنسون» را به عنوان یکی از 26 نویسنده ی برتر در تمدن غرب برگزید. پس از درگذشت «امیلی»، خواهرش حدود دو هزار شعری را که او نوشته بود، برای نخستین بار پیدا کرد.
ای دل! امشب او را از یاد خواهیم برد / من و تو—فراموشش خواهیم کرد / تو گرمایی را که از او گرفتی، فراموش کن / و من روشنایی اش را / کارت که پایان یافت، لطفا بخوان مرا / که آغاز کنم کارم را! / شتاب کن! به هنگام درنگ تو مبادا / من دوباره به یاد آورم او را از اشعار «امیلی دیکنسون»
مارک تواین
«ساموئل کلمنز» که در میان علاقه مندان به ادبیات با نام «مارک تواین» شناخته می شود، نویسنده و طنزپرداز برجسته ای بود که از شغل ملوانی در رودخانه ی «میسیسیپی»، به جایگاهی افسانه ای در «ادبیات آمریکا» دست یافت. آثار او، تمام وجوه جدیِ زندگی را در بر می گیرد اما همزمان، نگرش هایی طنزپردازانه و سرشار از شوخی ها و ظرافت های کلامی را درباره ی همه ی جنبه های زندگی ارائه می کند. برجسته ترین اثر «تواین»، کتاب «هاکلبری فین» است که یکی مهم ترین آثار در «ادبیات آمریکا» به شمار می آید.
اندکی بعد از جا پرید و دنبال من دوید. توی کلبه دنبالم دوید و مرا فرشته ی مرگ نامید. یک بار پشت کُتم را گرفت. فکر کردم چیزی نمانده مرا بکشد، اما به سرعت برق و باد از کت بیرون خزیدم و خودم را نجات دادم. کمی بعد دوباره خسته شد، روی زمین افتاد و به در تکیه داد. اندکی بعد خوابش برد. با سرعت بلند شدم، روی صندلی ایستادم و اسلحه را برداشتم. وقتی مطمئن شدم که گلوله دارد، آن را روی بشکه ای گذاشتم و رو به بابا نشانه گیری کردم. سپس نشستم و منتظر شدم تا او حرکت کند. و زمان چقدر آرام و آهسته گذشت. از کتاب «هاکلبری فین»
اف اسکات فیتزجرالد
«فیتزجرالد» رمان نویسی بود که به شکل گسترده به عنوان یکی از برجسته ترین نویسندگان آمریکا در قرن بیستم در نظر گرفته می شد. مهم ترین اثر این نویسنده، کتاب «گتسبی بزرگ» است که به شکلی هنرمندانه، باورها، ارزش ها و جنبه های مختلف زندگی آمریکایی در قرن بیستم را در قالب داستانی درباره ی جاه طلبی، عشق و جایگاه اجتماعی برای مخاطبین به تصویر می کشد.
در سال هایی که جوان تر و به ناچار آسیب پذیرتر بودم، پدرم پندی به من داد که آن را تا به امروز در ذهن خود مزه مزه می کنم. او گفت: «هروقت دلت خواست عیب کسی رو بگیری، یادت باشه که توی این دنیا، همه ی مردم مزایای تو رو نداشته ان.» از کتاب «گتسبی بزرگ»
ویلیام فاکنر
«فاکنر» نویسنده ای صاحب سبک بود که در سال 1949 جایزه ی «نوبل ادبیات» را از آن خود کرد. او علاوه بر رمان، داستان کوتاه، شعر و نمایشنامه نیز می نوشت. «فاکنر» بیش از هر چیز به خاطر رمان ها و داستان های کوتاهش شناخته می شود که در منطقه ای خیالی در ایالت «میسیسیپی» رقم می خورند. او بدون تردید یکی از تحسین شده ترین نویسندگان آمریکایی است که بارها مفتخر به دریافت لقب «برجسته ترین نویسنده ی جنوب آمریکا» شده است.
پدرمان می گفت ساعت ها زمان را می کُشند. می گفت زمان تا وقتی چرخ های کوچک با تقتق آن را پیش می برند، مرده است؛ زمان تنها وقتی زنده می شود که ساعت بازایستد. از کتاب «خشم و هیاهو»
فلانری اوکانر
«اوکانر» در طول دوران حرفه ای خود، 2 رمان و 32 داستان کوتاه نوشت و همچنین، چندین نقد ادبی و مقاله نیز خلق کرد. جایگاه ادبی این نویسنده بیش از هر چیز، مدیون داستان های کوتاه او است. «اوکانر» نویسنده ای از جنوب آمریکا بود و در داستان هایش بر چشم اندازها، مناطق و همچنین کاراکترهای جنوبی تمرکز داشت. این نویسنده عقاید کاتولیکِ سفت و سختی داشت و در آثارش به کاوش در مفاهیمی همچون اصول اخلاق و فناپذیری می پرداخت.
خدایا، هیچ وقت اجازه نده فکر کنم فقط وسیله ای برای داستان تو بوده ام، درست مثل این ماشین تحریر که مال من بود.» از کتاب «مجموعه کامل داستان های فلانری اوکانر»
تنسی ویلیامز
«ویلیامز» از محبوب ترین نمایشنامه نویسان آمریکا بود که امروزه به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم نیز شناخته می شود. او بیش از 30 نمایشنامه نوشت که برخی از آن ها، در زمره ی آثار کلاسیک هنر نمایش در غرب قرار دارند. «ویلیامز» به خلق رمان و داستان کوتاه نیز می پرداخت اما نمایشنامه های او، عامل اصلی شهرتش به حساب می آیند. این نویسنده در آثار خود با بی پردگی و صداقت تمام، جنبه های مختلف جامعه ی آمریکایی را در قالب نمایشنامه هایی جذاب و تأثیرگذار به تصویر می کشد.
من شخصیتی غیرعادی بودم. یکی که آمده بود تا برای بدترین تغییر یا مصیبت آماده باشد، چون شاعری بودم که در انبار کالا کار می کردم. خواهرم لورا می توانست حتی سخت تر از من رده بندی شود. او هیچ قدم مثبتی در این دنیا برنداشت، جز ایستادن کنار آب با پاهایی که گویی سردتر از آنی بودند که بتوانند حرکتی بکنند. کاملا مطمئنم که اگر مادرم او را با خشونت به جلو هل نمی داد، هرگز حتی یک میلی متر هم از جایش تکان نمی خورد. از کتاب «اتاق تاریک»
آرتور میلر
«میلر» نمایشنامه نویسی برجسته بود که با نام «مرد بزرگ تئاتر آمریکا» نیز شناخته می شد. نمایشنامه های پرتعداد او جزء محبوب ترین ها در هنر نمایش آمریکا به حساب می آیند و برخی نیز در زمره ی برترین آثار آمریکایی قرار می گیرند—از جمله آثار کلاسیکی همچون کتاب های «ساحره سوزان»، «همه پسران من» و البته شاهکار او کتاب «مرگ فروشنده». «میلر» همچنین به نوشتن فیلمنامه نیز می پرداخت که شناخته شده ترین آن ها، فیلمنامه «ناجورها» است.
چرا دارم تلاش می کنم تا به چیزی تبدیل شوم که نمی خواهم باشم... در حالی که تمام چیزی که می خواهم، آن بیرون است و انتظار لحظه ای را می کشد که بگویم می دانم چه کسی هستم. از کتاب «مرگ فروشنده»
ارنست همینگوی
«همینگوی»، روزنامه نگار و نویسنده ی رمان و داستان کوتاه بود که در زمان حیات خود، هفت رمان، شش مجموعه داستان کوتاه و دو اثر غیرداستانی به انتشار رساند و به واسطه ی آن ها، جایزه ی «نوبل ادبیات» را در سال 1954 از آن خود کرد. سایر آثار او از جمله سه رمان، چهار مجموعه داستان کوتاه و سه اثر غیرداستانی دیگر پس از مرگ این نویسنده ی برجسته و تأثیرگذار انتشار یافت.
پیروزی یعنی چه؟ مردن در حالی که انسان سرپا ایستاده، بهتر از زنده ماندن و روی دو زانو خزیدن است. در جنگ برای آزادی مردن، بهتر از زنده ماندن و بردهوار به زانو درآمدن در مقابل دشمن است. از کتاب «زنگ ها برای که به صدا در می آید»
تونی موریسون
رمان های «موریسون» به خاطر دیالوگ های باورپذیر و به یاد ماندنی، شخصیت های چندوجهی و پرجزئیات، و پرداختن به مهم ترین مضامین در زندگی انسان ها، مورد تحسین مخاطبین و منتقدین قرار گرفته است. شناخته شده ترین رمان این نویسنده، کتاب «دلبند» است که جوایز معتبری همچون «جایزه پولیتزر» و «جایزه کتاب آمریکا» را در سال 1988 برای او به ارمغان آورد. علاوه بر این ها، «تونی موریسون» در سال 1993 مفتخر به دریافت جایزه ی «نوبل ادبیات» در سال 1993 شد.
ست سُر خورد و نشست و سعی کرد که لباسش را تنش کند و در همان حال که چهار دست و پا روی زمین نشسته بود و انگار می خواست خانه اش را با دست نگه دارد، دِنوِر با چشمانی آکنده از وحشت و لبخندی محو بر لب، از آن یکی اتاق بیرون جست. از کتاب «دلبند»
هنری جیمز
«جیمز» به عنوان یکی از مهم ترین چهره ها در «رئالیسم ادبیِ» قرن نوزدهم در نظر گرفته می شود. استفاده ی مبتکرانه ی او از «نقطه نظر» یا «دیدگاه روایی»، «مونولوگ درونی» و «راوی غیرقابل اعتماد»، این فرصت را در اختیار «جیمز» قرار داد تا در مفاهیم خودآگاهی و ادراک کاوش کند و عمقی جدید را به روایت داستان ببخشد. این مشارکت های «جیمز»، بر تعداد زیادی از رمان نویسان پس از او تأثیر گذاشت. علاوه بر این ها، «هنری جیمز» سه بار نامزد دریافت جایزه ی «نوبل ادبیات» شد.
هوا ملایم شده بود و سایه ها، بر روی چمن نرم و انبوه، دراز و بلند بودند اما به آهستگی قد می کشیدند، و منظره ی اطراف، آن حس فراغتی را بیان می کرد که هنوز در پیش بود و شاید پایه ی اصلی لذت انسان در چنان منظره و چنان ساعتی باشد. از کتاب «تصویر یک زن»
جان اشتاین بِک
«اشتاین بک» نویسنده ای موفق بود که شانزده رمان و پنج مجموعه داستان کوتاه را از خود بر جای گذاشت. او بیش از هر چیز به خاطر خلق رمان های «شرق بهشت»، «موش ها و آدم ها» و رمان برنده ی «جایزه پولیتزر» یعنی کتاب «خوشه های خشم» شناخته می شود. رمان «خوشه های خشم» که شاهکار «اشتاین بک» به شمار می آید، یکی از برجسته ترین آثار در «ادبیات آمریکا» است.
چگونه می توان کسی را ترساند که شکمش فریاد گرسنگی می کشد و روده های بچه هایش از غذا نخوردن به پیچ و تاب در می آید؟ دیگر چیزی نمی تواند او را بترساند. او بدترین ترس ها را دیده است. از کتاب «خوشه های خشم»