«قصه های پریان»، داستان هایی ضروری برای دوران کودکی به حساب می آیند. این قصه ها، درس های اخلاقی تأثیرگذاری را از طریق کاراکترها و روایت های خیالی به مخاطبین منتقل می کنند. «قصه های پریان» نه تنها باعث رشد و شکوفایی تخیل کودکان می شوند، بلکه خلاقیت و مهارت های آن ها در تفکر منطقی را نیز افزایش می دهند. یک کودک می تواند چیزهای زیادی را فقط با شنیدن این داستان های شگفتانگیز یاد بگیرد. به علاوه وقتی والدین برای کودکان خود داستان می خوانند، رابطهی میان آن ها گرمتر و صمیمیتر از قبل می شود.
«قصه های پریان» در اغلب اوقات کودکان را وارد جهانی سرشار از رویدادهای فانتزی می کنند، اما حتی پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی، حقایق اخلاقیِ این داستان ها در قلب و ذهن ما باقی می ماند. تحقیقات علمی نشان می دهد این داستان ها، نتایج مثبتِ چشمگیری را در رشد و بالندگی ذهن های جوان به همراه می آورد.
من نمی دانم که این تکهچوب از کجا سر و کلهاش پیدا شده بود. همین را می دانم که یکی از روزها، این تکهچوب توی دکان درودگرِ پیری به نام «آنتونیو» پیدا شد. این «آنتونیو» بس که بینیاش مانند آلبالو، قرمز و درخشان بود، مردم او را «استاد آلبالو» نام داده بودند. «استاد آلبالو» همین که این تکهچوب را توی دکانش دید، دلش خوش شد و دست هایش را به هم مالید و یواشکی پیش خود گفت: «این همان است که پیاش می گشتم! پایهی میز خوبی می شود ازش ساخت.» این را گفت و تیشهی تیزی برداشت تا آن تکهچوب را صاف کند اما همین که دستش را بلند کرد که بزند روی چوب، به نظرش آمد که صدای نازکی می گوید: «یک خُرده آهستهتر بزن.»—از کتاب «پینوکیو» اثر «کارلو کولودی»
روانشناس کودک، «سَلی گُدارد بلایت»، در گفتوگو با روزنامهی انگلیسی «تلگراف» توضیح می دهد که قصه های پریان حتی در عصر کنونی نیز همچنان آموزه های زیادی دربارهی زندگی برای کودکان دارند و در حقیقت، تجارب خیالیِ مهمی را در اختیار ما قرار می دهند که در سراسر زندگی بر افکار و رفتارهای ما تأثیر می گذارد. او در این باره بیان می کند:
«قصه های پریان مهم هستند، نه به خاطر این که به کودکان نشان می دهند زندگی چگونه است، بلکه چون تجسمی از ترس ها و رویاهای عمیق دربارهی زندگی را از طریق فانتزی ارائه می کنند. نکتهای که به خاطر داشتن آن اهمیت دارد، این است که کودکان، بر اساس سطح رشد و توانایی هایی که دارند، با این داستان ها ارتباط برقرار می کنند. در قصه های پریان، همیشه کاملا مشخص است که جهانِ به تصویر کشیده شده، دنیای واقعی نیست. کاراکترها ممکن است برای کودک ناآشنا باشند اما مشکلات و عواطفی که در این داستان ها مورد توجه قرار می گیرد، اغلب کاملا قابل همذاتپنداری و مطابق با واقعیت های زندگی است. قصه های پریان این فرصت را در اختیار کودکان قرار می دهند که برخی از عواطف پیچیده و واقعا گیجکنندهای را درک کنند که هنوز خودشان نمی توانند به شکل مستقل به زبان آورند.»
«گُدارد بلایت» توضیح می دهد که قبل از هر چیز، ماهیت «سیاه و سفیدِ» این داستان ها به کودکان کمک می کند هنگام مطالعه، احساس آرامش و راحتی داشته باشند—نکتهای که باعث می شود «قصه های پریان» ابزاری عالی برای آموختن درس های مهم زندگی باشند؛ درس هایی در مورد رفتارهای خوب و بد و مبانی اخلاق. او در این مورد بیان می کند:
«روایت سادهی قصه های پریان که می توان آن را با عبارت «خوبی در مقابل بدی» خلاصه کرد، به همراه کاراکترهای این داستان ها، به کودکان کمک می کند بهتر با مفهوم تردید مواجه شوند—چون این تردید است که کودکان را مضطرب می کند. قصه های پریان از طریق ایجاد این دوگانگیِ آشکار از همان ابتدا، و پیروی از قوانینی ثابت در سراسر روایت، باعث می شوند که کودکان هنگام پیشروی داستان، احساس امنیت و راحتی داشته باشند. بنابراین حتی اگر قهرمان مرد یا زن در مرکز داستان، سختی هایی را در طول مسیر تجربه کند، کودکان می توانند اطمینان داشته باشند که در مسیر درست قرار دارند.»
در طرف مقابل نیز، مادرخوانده های پلید، جادوگران، ترول ها، گرگ ها و سایر موجوداتی که معمولا مسیر قهرمان داستان را سختتر از گذشته می کنند، قادر به انتقال درس های مهمی در رابطه با زندگی هستند. «گُدارد بلایت» در ارتباط با این موضوع توضیح می دهد: «آموختن این که آدم هایی شرور در دنیا وجود دارند، لزوما چیز بدی برای کودکان نیست. وقتی والدین اجازه می دهند کودکان این تصور را داشته باشند که جهان پیرامونِ آن ها همیشه ساده خواهد بود یا دیگران همیشه آن ها را درک خواهند کرد، در حال کمک کردن به فرزندان خود نیستند.»
«قصه های پریان» مکانی امن را برای کودکان فراهم می آورد تا آن ها بتوانند به این ایده بیشتر فکر کنند که زندگی همیشه آسان نیست، گاهی اوقات مشکلاتی به وجود می آید، و آدم ها همیشه خیرخواه و خیراندیش نیستند. به شکل همزمان، این نکته که کاراکترهای «خوب» معمولا در انتها به موفقیت دست می یابند، روشی عالی برای تشویق کودکان به درک اهمیت مهربانی، همدلی و صداقت است.
فکر کرد اگر کبریتی آتش بزند، دست هایش گرم می شوند. چوب کبریتی درآورد و روشن کرد. چقدر نور داشت. چقدر قشنگ بود. خیلی قشنگ بود. همینطور که داشت به شعلهی کبریت نگاه می کرد، فکر کرد توی یک اتاق است. توی اتاق نشسته بود و پاهایش را کنار بخاری دیواری گرم می کرد. انبر بخاری برق می زد. دور بخاری، فلز برنجی قشنگی داشت. همه چیز واقعی و راست بود. دخترک پاهایش را دراز کرد تا گرم شود، ولی کبریت خاموش شد و اتاق غیبش زد. کبریت دیگری آتش زد و نگاهش کرد. این بار اتاقی دید با میزی بزرگ که رویش رومیزی سفیدی بود. هر چیزی که آدم دلش می خواست بخورد، روی میز بود.—از کتاب «دخترک کبریت فروش» اثر «هانس کریستین اندرسن»
درس های مشخصتری نیز وجود دارد که کودکان از «قصه های پریان» می آموزند—درس هایی که می تواند به آن ها کمک کند مهارت هایی مهم را در زندگی یاد بگیرند. «گُدارد بلایت» در این باره توضیح می دهد: «به عنوان نمونه در داستان «جوجه اردک زشت»، کودکان با جوجه اردکی آشنا می شوند که احساس بیگانگی می کند، شبیه دیگران نیست و مورد آزار و اذیتِ سایر جوجه اردک ها قرار می گیرد. کودکان این احساس بیگانگی را درک می کنند؛ این همان احساسی است که بسیاری از آن ها در موقعیت های مختلف دارند، چه در اولین روز مدرسه یا هر زمانی که ترس و تردید به سراغشان می آید. به همین خاطر آن ها مفهوم همدلی را می آموزند، و درک می کنند که مهربان بودن، مهم است. و البته مدتی بعد، جوجه اردک به قویی زیبا تبدیل می شود—موضوعی که به کودکان یاد می دهد بر اساس تجارب بیرونی قضاوت نکنند، و این که انسان ها می توانند در طول زندگی، تغییر کنند و تکامل یابند.»
در نمونهای دیگر، در داستان «لباس جدید پادشاه»، کودکان یاد می گیرند وقتی چیزی به نظرشان غلط و اشتباه است، نظرشان را بیان کنند، حتی اگر همه به شکلی رفتار می کنند که انگار هیچ چیزِ غلط و اشتباهی وجود ندارد. داستان «پینوکیو» درس های مهمی دربارهی اهمیت راستگویی را ارائه می کند و داستان «شنل قرمزی»، آموزه های مهمی در مورد خطراتِ صحبت کردن با غریبه ها را در خود جای داده است. کودکان می توانند تمام این درس های کوچک و بزرگ را در زندگی روزمرهی خود به کار بگیرند.
حتی وقتی وارد دنیای بزرگسالی می شویم، «قصه های پریان» با ما همراه می مانند. «گُدارد بلایت» توضیح می دهد: «قصه های پریان در بزرگسالی برای ما تسلیبخش هستند چون آشنا به نظر می رسند. این داستان ها، دوران کودکی را به یاد ما می آورند، زمانی که از مسئولیت ها، تردیدها و ناامنی های زندگیِ بزرگسالانه رها بودیم. و پیام هر کدام از آن ها درنهایت مثبت است—«پایان خوشِ» این قصه ها به ما امید می دهد که به طریقی، درنهایت همه چیز در گذر زمان درست خواهد شد.»