حقایقی از زندگی «فرناندو پسوآ»، خالق «کتاب دلواپسی»



این شاعر و نویسنده‌ی پرتغالی تأثیرگذار، زندگیِ هرچند کوتاه اما شگفت‌انگیزی را تجربه کرد.

«فرناندو پسوآ» یکی از برجسته‌ترین نویسندگان در «ادبیات پرتغال» است. او نقش زیادی در بیشتر شناخته شدنِ ادبیات کشورش در سطح جهان ایفا کرد و موفق شد هم در زادگاهش و هم در سطح جهان، به جایگاه ادبی ویژه‌ای دست یابد. «پسوآ» همچنین مشارکت های زیادی در «جنبش مدرنیستی» داشت؛ جنبشی هنری و ادبی که در اوایل قرن بیستم پا به عرصه گذاشت. این شاعر و نویسنده‌ی تأثیرگذار، زندگیِ هرچند کوتاه اما شگفت‌انگیزی را تجربه کرد. با این مطلب همراه شوید تا درباره‌ی زندگی شخصی و حرفه‌ای «فرناندو پسوآ»—خالق «کتاب دلواپسی»—بیشتر بدانیم.

 

 

«پسوآ» اغلبِ دوران کودکی خود را در آفریقای جنوبی گذراند.

«پسوآ» در سال 1888 در شهر «لیسبون» به دنیا آمد. او در پنج سالگی پدرش را از دست داد و مادرش اندکی بعد، دوباره ازدواج کرد. پدرخوانده‌ی «پسوآ» به عنوان ژنرالِ کنسولگریِ دولت پرتغال در شهر «دوربان» در آفریقای جنوبی کار می کرد. وقتی «پسوآ» هفت ساله بود، به همراه مادرش و پدرخوانده‌ی جدیدش به این شهر نقل مکان کرد و تا هفده سالگی در آنجا ماند. او در طول ده سالی که در آفریقای جنوبی گذراند، زبان انگلیسی را به شکل کامل آموخت.

 

همیشه شامی اندک می خورد و پشت‌بند آن، سیگاری از توتون ارزان‌قیمت دود می کرد. با دقت و بی‌اعتمادی و با حالتی خاص، مهمانان حاضر را می نگریست، ولی با این نظاره کردن، نمی خواست با کنجکاوی آن ها را بررسی کند؛ بلکه می خواست در وجود آن ها یکسان سهیم باشد، بی‌آنکه بخواهد خطوط چهره یا شخصیت‌شان را جزء به جزء برجسته کند. این ویژگی، بیش از همه، علاقه‌ی مرا نسبت به او برانگیخت. دقیق‌تر که نگاهش کردم، دریافتم در چهره‌ی او—کم و بیش—نشانی از درایت دیده می شود. دردی خاموش در چهره‌اش نهان بود. دردی که در چهره‌ی دیگران به سختی می شد تشخیص داد.—از «کتاب دلواپسی» اثر «فرناندو پسوآ»

 


 

 

«پسوآ» به ندرت از زبان پرتغالی برای خلق اثر استفاده کرد.

«پسوآ» به خاطر سال های اقامت و تحصیل در آفریقای، نوشتن و صحبت کردن به زبان انگلیسی را به خوبی می دانست. او پس از تولد هفده سالگی خود، تصمیم گرفت که برای تحصیل به «دانشگاه لیسبون» برود. «پسوآ» اما خیلی زود متوجه شد که تحصیل در این دانشگاه برای او مناسب نیست، و بعد از فقط هشت ماه از ادامه‌ی این مسیر انصراف داد. 

شاید دلیل این کار، صرفا بی‌علاقگیِ او نسبت به تحصیل به زبان پرتغالی بود. با گذر زمان، رویای «پسوآ» برای تبدیل شدن به یک شاعر انگلیسی‌زبانِ معروف، بزرگ و بزرگتر شد و او اغلب آثار خود را به زبان انگلیسی نوشت. «پسوآ» در سال 1913 خلق آثار جدی‌تر را با نوشتن نقدهای ادبی آغاز کرد و در طول یک سال بعد، به شعر و نثر «مدرنیستی» روی آورد.

 

 

«پسوآ» یکی از هنرمندان فعال در «جنبش مدرنیستی» بود.

همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، «پسوآ» نقش قابل‌توجهی را در «جنبش مدرنیسم» ایفا کرد و برجسته‌ترین چهره‌ی این جنبش در پرتغال به حساب می آمد. «جنبش مدرنیستی» از اندیشه ها و آثار هنرمندان و نویسندگانی سرچشمه گرفته بود که نبرد در «جنگ جهانی اول» را تجربه کرده و به شکلی بی‌واسطه، با هراس های ناشی از آن مواجه شده بودند.

در این زمان، «جنبش رمانتیسیسم» همچنان در مرکز توجهات بود اما سبک و ویژگی های مشخص این جنبش، دیگر با تجربه های هولناکِ هنرمندان و نویسندگان جوان در آن دوره سازگاری نداشت. آن ها می خواستند کلیشه های «رمانتیک» را کنار بگذارند و جنبشی جدید را به وجود آورند. اگرچه «پسوآ» جنگیدن در جنگ جهانی اول را تجربه نکرد، اما به شدت تحت تأثیر سایر نویسندگان، و همین‌طور اخباری که در روزنامه ها می خواند، قرار گرفت.

 

«پسوآ» نام‌های مستعار زیادی داشت و آن‌ها را «هم‌نگاشت» می‌نامید.

«نام مستعار»، اسمی است که نویسندگان و هنرمندان برای خود انتخاب می کنند تا هویت واقعی خود را پنهان نگه دارند. انتخاب نام مستعار، اتفاقی مرسوم در میان نویسندگان است اما در مورد «پسوآ»، اوضاع اندکی متفاوت به نظر می رسد. او در طول مسیر حرفه‌ای خود به این نام های مستعار وفادار ماند و آن ها را «هم‌نگاشت» نامید: اصطلاحی در «زبان‌شناسی» که به واژه‌ای اشاره می کند که تلفظ و معنایی متفاوت اما املایی یکسان با یک یا چند واژه‌ی دیگر دارد. «پسوآ» در زمان نویسندگی، آثار خود را با بیش از هفتاد نام مختلف به انتشار رساند.

 

«پسوآ» سه مورد از این نام‌های مستعار را به سایرین ترجیح می‌داد.

اگرچه «پسوآ» نام های مستعار زیادی داشت، اما سه مورد از این نام ها (یا خویشتن های جایگزین)، مورد علاقه‌ی او بودند و هر کدام، سرنوشت و ویژگی های مختص به خود را داشتند:

- «آلبرتو کایرو»: شاعری بدون تحصیلات که در مناطق روستایی پرتغال زندگی می کرد و بر قالب هنریِ «شعر آزاد» (معادل با «شعر سپید» در ادبیات فارسی) تسلط داشت.

- «ریکاردو هِیس»: پزشکی که شعرهای احساس‌برانگیز می نوشت و از شاعر رومی، «هوراس»، الهام می گرفت.

- «آلوارو دِ کامپوس»: مهندس شناورهای دریایی که در لندن زندگی می کرد و از طرفداران شاعر آمریکایی، «والت ویتمن»، بود.

 

پرسید آیا به نویسندگی مشغولم و من جواب مثبت دادم. از مجله‌ی «اورفه‌ئو» صحبت کردم که چندی پیش منتشر شده بود. او مجله را ستود، مفصل هم ستود. از این بابت واقعا متحیر مانده بودم. به خود اجازه دادم تا تعجبم را به زبان آروم. زیرا هنر همکاران «اورفه‌ئو» تنها به دست تعداد اندکی می رسید. پاسخ داد شاید او نیز جزو همین تعداد اندک باشد. افزود که در اصل، «اورفه‌ئو» مطالب تازه‌ای ندارد. به گونه‌ای محجوبانه اشاره کرد که نمی داند کجا برود و چه کند، نه دوستی دارد که به دیدارش رود و نه از خواندن کتاب لذت می برد. از این رو می کوشد شب ها را با نوشتن سپری کند.—از «کتاب دلواپسی» اثر «فرناندو پسوآ»

 

 

هر کدام از این نام‌های مستعار، سبک نگارش مختص به خود را داشت.

«پسوآ» نه تنها نام های مختلفی را خلق می کرد، بلکه پیشینه ها و ویژگی های شخصیتیِ مختلف و حتی سبک های نگارش متفاوت را برای هر کدام از آن ها در نظر می گرفت. هر کدام از این نام های مستعار، در سبکی متفاوت از نگارش تخصص داشت و همچنین، این خویشتن های جایگزین، از طریق مجلات و گاهنامه های ادبی که «پسوآ» در آن ها کار می کرد، با یکدیگر گفت‌وگو و تبادل نظر نیز می کردند.

 

«پسوآ» تنها چهار کتاب را در زمان حیات خود به انتشار رساند.

اگرچه «پسوآ» تعداد بسیار زیادی از نقدهای ادبی، مقاله ها و اشعار خود را منتشر کرد، اما فقط چهار کتاب از او در زمان حیاتش به چاپ رسید. هر چهار کتاب، مجموعه شعر بودند و سه مورد از آن ها به زبان انگلیسی نوشته شده بود: کتاب «آنتینوس»، اولین کتاب شعر انگلیسی او که در سال 1918 منتشر شد؛ کتاب «غزل‌واره‌ها»، دومین کتاب شعر انگلیسی او که در همان سال انتشار یافت؛ کتاب «اشعار انگلیسی»، آخرین کتاب شعر انگلیسی او که در سال 1921 به چاپ رسید؛ وکتاب «پیغام»، تنها کتاب شعر او به زبان پرتغالی که در سال 1933 منتشر شد.

 

آثار «پسوآ» در زمان حیات او، اغلب ناشناخته باقی ماند.

«فرناندو پسوآ» در نوامبر سال 1935 و در 47 سالگی، بر اثر «نارسایی کبدی» چشم از جهان فرو بست. پس از مرگ او، ناشرین حدود 25,000 صفحه از آثار منتشر نشده‌ی این شاعر و نویسنده را پیدا کردند. شاهکار «پسوآ» و یکی از برجسته‌ترین آثار در «ادبیات پرتغال»، «کتاب دلواپسی» نیز در میان همین دست‌نوشته ها پیدا شد. این عنوان، یکی از آثار اندکی بود که «پسوآ» به زبان پرتغالی نوشته بود.

 

والدین ما با خشنودی همه چیز را ویران می کردند، زیرا در عصری می زیستند که در آن هنوز هم آثاری از گذشته بر جای مانده بود، گذشته‌ای که در آن مسئولیت مشترک داشتند. اما درست همان چیزی را که در هم ریختند، به جامعه توان بخشید. آن ها می توانستند ویرانش سازند، بی‌آنکه شکافی را در بنا دریابند. ماحصل این ویرانگری ها را ما به ارث برده‌ایم. زندگی امروز جهان، تنها از آنِ دیوانگان، انسان های خشن و مقاطعه‌کاران است. امروزه انسان، حیات و پیروزی را تقریبا با همان تلاشی به دست می آورد که تکیه بر آن ها برای استقرار در تیمارستان بسنده است: ناتوانی تفکر، مخالفت با اخلاق و عصبانیت افسارگسیخته.—از «کتاب دلواپسی» اثر «فرناندو پسوآ»

 

 

مجسمه‌ی یادبود «پسوآ» در کافه‌ای در «لیسبون» قرار دارد.

صحنه‌ای در «کتاب دلواپسی» وجود دارد که در آن، شخصیت اصلی با نام «برناردو سوارس» که یکی از نام های مستعار یا «خویشتن های جایگزینِ» نویسنده است، در کافه‌ای نشسته است که «پسوآ» را می بیند و متن زیبایی را در مورد او می نویسد. اکنون، مجسمه‌ای در همان محل (کافه‌ای به نام «آ براسیلیرا» در لیسبون) وجود دارد که یادبودی از این نویسنده‌ی پرتغالی تأثیرگذار به حساب می آید.