اروپا، قاره ای سرشار از فرهنگ ها و زبان های گوناگون، در طول تاریخ خود زادگاه مردان و زنان متعددی بوده که به قله های جهان ادبیات دست یافته اند؛ و در میان این افراد، نویسندگان فرانسوی همیشه نقشی مهم و ویژه را ایفا کرده اند. «ادبیات فرانسه» از اشعار قرون وسطایی گرفته تا رمان های مدرن، برخی از تأثیرگذارترین و جسورانه ترین آثار را در ادبیات اروپا و جهان به وجود آورده و همچنان رکورددار بیشترین تعداد برندگان جایزه ی «نوبل ادبیات» به حساب می آید.
در این مطلب می خواهیم به برخی از برجسته ترین نویسندگان در «ادبیات فرانسه» بپردازیم؛ البته با توجه به غنای شگفت انگیز تاریخ ادبی این کشور، به شکل ناگزیر برخی از شایسته ترین نویسندگان فرانسوی—چهره هایی همچون «آناییس نین»، «استاندال»، «سیمون دوبووار»، «اونوره دو بالزاک»، «ژول ورن» و غیره—در این فهرست کوتاه قرار نگرفته اند. به هر ترتیب، با ما همراه شوید تا درباره ی نویسندگانی در «ادبیات فرانسه» بیشتر بدانیم که آثارشان هم در کشور خودشان و هم در سراسر جهان به جایگاهی ماندگار دست یافته است.
ولتر
«ولتر» نام مستعار فیلسوف، مقاله نویس، تاریخ نگار و رمان نویس فرانسوی «فرانسوا ماری آروئه» بود که یکی از برجسته ترین اندیشمندان «عصر روشنگری» در فرانسه به حساب می آمد. او همچنین شعر و نمایشنامه می نوشت و به علوم نظری نیز می پرداخت. «ولتر» به دلیل حمایت از حقوق انسان ها و ترویج آزادی بیان در آثارش، چندین دهه جلوتر از عصر و زمانه ی خود در نظر گرفته می شود.
یکی از دستاوردهای «ولتر» این بود که او توانست از محدوده ی مرزهای فرانسه عبور کند و به نویسنده ای شناخته شده در سطح بین الملل تبدیل شود، و بر اندیشمندان سراسر اروپا تأثیر بگذارد. او علاوه بر نوشتن درباره ی تقریبا همه چیز—از جمله نژاد، برده داری و اقتصاد—چندین نمایشنامه و رمان به رشته ی تحریر درآورد که در میان آن ها، نام مشهورترین و محبوب ترین اثر او، کتاب «کاندید»، می درخشد.
کاندید با سرعت تمام، به سوى روستاى دیگرى فرار کرد. این یکى متعلق به بلغارها بود و قهرمانان آبارى، همان ویرانى ها و فجایع را در آن پدید آورده بودند. با بالا رفتن از ویرانه ها و همینطور که پاهایش به اندام تکه تکه شده مى گرفت، سرانجام راهش را بیرون از محدوده ى جنگ برگزید، در حالی که کمى خوراک در کوله پشتى داشت و هرگز از خیال دوشیزه بیرون نمى آمد. به هلند رسید. ته توشه اش درآمده بود، ولى شنیده بود که در آن کشور همه ثروتمند و مسیحى اند، به این دلیل احساس کرد مى تواند همان گونه رفتار کند که پیش تر می کرد، پیش از این که به خاطر عشق به دوشیزه با اردنگى از قصر بارون بیرون رانده شود. از کتاب «کاندید»
ویکتور هوگو
«هوگو» نمایشنامه نویس، شاعر و رمان نویسی پرکار بود که در طول دوران حرفه ایِ 60 ساله و موفقیت آمیز خود، میراثی از آثار ماندگار را برای نسل های بعد به جای گذاشت. می توان گفت همه به گونه ای نام رمان های «ویکتور هوگو» را شنیده اند چرا که داستان های او در زمره ی معروف ترین رمان ها در اروپا قرار دارد؛ آثاری همچون «گوژپشت نوتردام» و «بی نوایان» که تا کنون بارها و بارها به فیلم سینمایی، سریال، نمایش موزیکال و قالب های هنری دیگر تبدیل شده اند.
دیدگان ما ضعفا غالبا نزدیک بین است. تناسخ از معجزات خدایان است. ما هرگز دارای فهم و ادراک این مسائل نیستیم. کنجکاوی و دقت زیاد در تفریحات کاخ نشینان، حوصله ی آن ها را سر می برد. در این حال غرش رعد بر می خیزد و به این وسیله کنجکاوان پی می برند که ژوپیتر را به جای گاو گرفته اند. چین های بالاپوشِ بزرگان را هرگز به کنار نزنیم. بی توجهی، نشانه ی ذکاوت است. از جای خود تکان نخورید. خود را به موش مردگی بزنید تا هلاکتان نسازند! حشرات از چنین ذکاوتی برخوردارند. از کتاب «مردی که می خندد»
شارل بودلر
«بودلر» مقاله نویس، منتقد هنری، مترجم و البته شاعری توانمند بود. او بر ادبیات نسل خود بسیار تأثیرگذار بود و یکی از عوامل اصلی در رشد و ترویج «عصر مدرن شعر» در غرب به حساب می آمد. تحسین شده ترین و تأثیرگذارترین کتاب «بودلر» مجموعه شعری به نام «گل های رنج» است. شاعران برجسته ای همچون «پل ورلن»، «آرتور رمبو»، «استفان مالارمه»، «ازرا پاوند» و «تی اس الیوت» تحت تأثیر اشعار خیال انگیز و بدیع او قرار گرفتند؛ اشعاری که زندگی در شهرهای بزرگ را به تصویر می کشید و با شعرهای پیش از خود، تفاوت های بسیاری داشت.
همین طور هستند افرادی که با یک بار خواندن بوسوئه و راسین تصور می کنند که تمام تاریخ ادبیات را به مانند کف دستشان می شناسند. خوشبختانه گهگاه، شوالیه هایی حادثه جو قدم به میدان می گذارند؛ منتقدین، کلکسیونرهای هنری، عشاق هنر، بیکاره های کنجکاوی که تأیید می کنند تمام رموز هنر نزد رافائل یا راسین نیست، و شاعران کوچکی هستند که می توان از آن ها سخن گفت، که از هر یک بر حسب اعتبار خود، آثار دلنشین و استواری می توان یافت، و سرانجام این که هر چقدر هم دوستدار زیباییِ عامی باشیم که توسط شعرا و هنرمندان کلاسیک ابراز شده است، نمی توانیم از این امر غفلت کرده و اشتباها از زیبایی های خاص—زیبایی رویدادها، توصیف رفتارها—غافل مانیم. از کتاب «نقاش زندگی مدرن»
گوستاو فلوبر
«فلوبر» را می توان یکی از جریان سازترین نویسندگان در «ادبیات فرانسه» به حساب آورد چرا که شاهکار او، کتاب «مادام بواری»، اثری کاملا نوین در داستان سرایی بود و نویسندگان بی شماری را در کشورهای مختلف، وادار به پیروی از «رئالیسم ادبی» خود کرد. «گوستاو فلوبر» علاوه بر این کتاب، چندین رمان دیگر و همچنین تعداد زیادی از داستان های کوتاه را خلق کرد.
مگر نمی دانید آدم هایی هستند که روحشان مدام در تب و تاب است؟ پیاپی، هم به خیال و رویا احتیاج دارند و هم به جنب و جوش و فعالیت، هم به پاک ترین عواطف و هم به وحشیانه ترین لذت ها، به همین خاطر هم به انواع تفنن ها و دیوانگی ها تن می دهند. از کتاب «مادام بواری»
امیل زولا
«زولا» رمان نویس، روزنامه نگار و نمایشنامه نویسی توانمند بود که یکی از چهره های اصلی در مکتب ادبی «ناتورالیسم» (یا «طبیعت گرایی»)، و همچنین عاملی مؤثر در گسترش این مکتب در هنر تئاتر به حساب می آمد. فعالیت های او اما به این عرصه ها محدود نمی شد و «زولا» نام خود را به عنوان یک فعال حقوقی و سیاسی نیز مطرح کرده بود. این نویسنده در هر دو دوره ی نخست اعطای جایزه ی «نوبل ادبیات» در سال های 1901 و 1902، به عنوان یکی از نامزدها معرفی شد اما درنهایت این جایزه به او تعلق نگرفت.
لرزید و در خیال خود بار دیگر آن شهر غم انگیز را مجسم کرد: با خط باراندازهایش که تا دوردست چون شعله ای کورهوار گسترش می یافت، خندق عمیق رودخانه با آب های نقره فامش که توده های عظیم سیاه رنگ، مانع جریان یافتنش می شدند، چراغ هایی که به نهنگ هایی بی جان می ماندند، و انبوه چرثقیل هایی که بازوهای دارمانند خود را از همه سو دراز کرده بودند. با یادآوری این ها، رنگ از گونه هایش پرید. آیا این بود خوشامدگویی پاریس؟ از کتاب «شاهکار»
گی دو موپاسان
«موپاسان» توسط بسیاری از منتقدین ادبی به عنوان «پدر داستان کوتاه مدرن» معرفی شده است. داستان های شگفت انگیز این نویسنده که تحت تأثیر الگوی ادبی او، «گوستاو فلوبر»، خلق شده اند، توانایی این را دارند که «موپاسان» را به نویسنده ی مورد علاقه ی هر فرد تبدیل کنند. تأثیرگذاری های او، مسیری جدید را در هنر داستان کوتاه به وجود آورد و در طول تاریخ ادبی، از نویسندگان برجسته ای همچون «شروود اندرسون» و «ارنست همینگوی» تا آثار نویسندگان کنونی را در بر گرفت.
بسیاری از داستان های «موپاسان»، زبانی موجز دارند و اغلب شخصیت های بی گناهی را به تصویر می کشند که در رویدادهای «جنگ فرانسه و پروس» در قرن نوزدهم گرفتار شده اند. آثار او از این طریق، بیهودگی جنگ را به مخاطبین یادآوری می کنند.
پاریس را بیشتر از نابینایی که سگش هدایتش می کند و هر روز از همان راه می رود، نمی شناخت؛ و اگر هر روز در روزنامه اخبار و حوادث و رسوایی ها را می خواند، آن ها را به منزله ی خیالبافی هایی می انگاشت که برای سرگرم کردن کارمندان دون پایه اختراع می کنند. او اهل نظم و ترتیب بود، ارتجاعی و واپسگرا، اما بدون وابستگی به حزبی خاص؛ دشمن هر چیز تازه بود، از اخبار سیاسی که همیشه به خاطر جانبداری از طرفی خاص، دگرشکل جلوه داده می شد، صرف نظر می کرد؛ و وقتی هر روز عصر خیابان شانزلیزه را می پیمود، سیل ازدحام جمعیتِ در حال گشت و گذار و رفت وآمدِ درشکه ها و کالسکه ها را مانند مسافری که از دیاری دوردست آمده و شاهد منظره ی غریبی در سرزمین های ناآشناست، از نظر می گذراند. از کتاب «بابای سیمون»
مارسل پروست
«پروست» مقاله نویس، منتقد و رمان نویسی منحصر به فرد بود. جایگاه او به عنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم، مدیون اثر داستانیِ عظیم و هفت جلدیِ این نویسنده یعنی مجموعه ی «در جست و جوی زمان از دست رفته» است. «پروست» در نیمه ی نخست زندگی حرفه ای خود، به عنوان یک منتقد فعالیت می کرد و همزمان به نوشتن داستان کوتاه و مقاله نیز می پرداخت. او پس از این دوره و در 38 سالگی، نوشتن «در جست و جوی زمان از دست رفته» را آغاز کرد و قصد داشت هر هفت بخش آن را به صورت سریالی به انتشار برساند.
اما این کار تا زمان مرگ او و حتی پس از آن ادامه پیدا کرد چرا که «پروست» آنقدر زنده نماند تا سه بخش نهایی این مجموعه را اصلاح و بازنویسی کند. مجموعه ی «در جست و جوی زمان از دست رفته» اثری با وسعت حیرت انگیز است که بیش از 3200 صفحه درازا دارد و بیش از 2000 شخصیت را در خود جای داده است. برخی از برجسته ترین نام های ادبی در آن زمان، در مواجهه با این اثر مبهوت و شگفت زده شدند. «ویلیام سامرست موآم» این مجموعه را «برترین داستان تا به امروز» نامید و «گراهام گرین» نیز «پروست» را «بزرگترین رمان نویس قرن بیستم» خواند.
زمانی که هر روز در اختیار داریم، انعطاف پذیر است؛ شورهایی که در دل داریم، آن را کش می آورد، شورهایی که در دل دیگران می انگیزیم، آن را در هم می فشرد، و عادت، آن را پر می کند. از مجموعه ی «در جست و جوی زمان از دست رفته»
کولت
«سیدونی گابریل کولت» رمان نویس شناخته شده ای بود که در سال 1948، نامزد دریافت جایزه ی «نوبل ادبیات» شد. او همچنین به عنوان روزنامه نگار و بازیگر نیز فعالیت می کرد. «کولت» در داستان هایش، به واسطه ی نثر احساسگرای خود، مخاطبین را در دل جهان شخصیت هایش قرار می دهد و به این طریق، تجربه ای عمیق از همدلی با رنج ها و لذت های کاراکترهای داستانی را در مخاطبین ایجاد می کند. برجسته ترین اثر این نویسنده، رمان «ژیژی» است که به یکی از شناخته شده ترین فیلم های موزیکال در قرن بیستم تبدیل شد.
شری خودش را بر مبلی رها کرد و چیزی نگفت. اجزای سیمایش در تأثیرناپذیرترین و در عین حال زیباترین قالب خود فرو رفته بود. نارضایتی ملایمی بر پیشانی اش سایه می انداخت. این نارضایتی را دور چشمانش هم می شد دید (که با فرا رسیدن سی سالگی، آرام آرام حلقه می بست) و هم روی لبانش، که نه تنها هیچ وقت بر هم نمی فشرد، بلکه همیشه مثل موقع خواب، اندکی از هم باز می گذاشت. از کتاب «سرانجام شری»
ژان پل سارتر
«سارتر» از آن دسته از نویسندگانی بود که در صدر عرصه های مختلفی از جهان ادبیات فعالیت می کرد؛ او یک فیلسوف، رمان نویس، نمایشنامه نویس، منتقد ادبی، زندگینامه نویس و همچنین فیلمنامه نویس بود. «سارتر» در همه ی این عرصه ها، نامی معتبر به حساب می آمد و از چهره های برجسته در «پدیدارشناسی»، «اگزیستانسیالیسم» و همینطور فلسفه در فرانسه ی قرن بیستم در نظر گرفته می شد. این نویسنده در سال 1964 به عنوان برنده ی جایزه ی «نوبل ادبیات» به جهان معرفی شد اما از قبول این جایزه سر باز زد. کتاب های «تهوع»، «دوزخ» و «هستی و نیستی» از جمله آثار برتر او به شمار می آید.
اولین بار پس از دریافت نامه ی آنی، واقعا از فکر دیدن دوباره اش خوشحالم. در این شش سال چه می کرده است؟ آیا وقتی چشمانمان باز به یکدیگر بیفتد، دستپاچه می شویم؟ آنی نمی داند دستپاچه شدن یعنی چه. طوری مرا خواهد پذیرفت که گویی همین دیروز از پیشش رفته بودم. ای کاش مثل احمق ها رفتار نکنم، و از همان اول کفرش را درنیاورم. باید یادم باشد از راه که می رسم، دستم را به طرفش دراز نکنم؛ از این کار متنفر است. از کتاب «تهوع»
آلبر کامو
«کامو» به دلیل خلق داستان های بدیع و ماندگاری همچون کتاب «بیگانه»—که همچنان اثری پیشگامانه در نظر گرفته می شود—و آثاری از جمله کتاب های «طاعون»، «اسطوره سیزیف»، «سقوط» و «انسان طاغی»، در زمره ی برترین نویسندگان در تاریخ «ادبیات فرانسه» قرار می گیرد. او در الجزایر به دنیا آمد و بزرگ شد اما پس از مدتی فرانسه را به عنوان محل زندگی خود برگزید. «کامو» با وجود این که مرگ زودهنگامی داشت، جایزه ی «نوبل ادبیات» را در سال 1957 از آن خود کرد تا در میان جوان ترین نویسندگانِ دریافت کننده ی این جایزه ی معتبر در تاریخ قرار بگیرد.
روی صندلی دسته داری نزدیک بخاری دیواری، درست در همان جای دو روز پیش نشسته و پتوی شطرنجی کوچکی را روی مفصل زانوهایش انداخته بود. داشت کتاب می خواند. کتاب روی پتویش بود و هنگامی که به مرسو که اکنون نزدیک در بسته ایستاده بود نگاه کرد، در چشمان گردش هیچ اثری از تعجب دیده نمی شد. پرده های پنجره ها باز بودند و این جا و آن جا، روی زمین، روی مبل ها، گوشه و کنار اشیاء درون اتاق، پرتوهایی از آفتاب به صورت برکه هایی کوچک تابیده بودند. بیرون، پشت پنجره ها، صبح روی زمین طلایی رنگ و سرد، سرشار از شور و طراوت بود. شادی ای یخ زده، فریادهای تیز پرنده های تازه از خواب بیدار شده و سیل بی رحمانه ی روشنایی، به صبح چهره ای سرشار از معصومیت و بی ریایی بخشیده بود. مرسو که گلو و گوش هایش از گرمای ناگهانی و خفقان آور اتاق پر شده بود، سرجایش میخکوب شد. از کتاب «مرگ خوش»