کتاب «مزایای منزوی بودن»، رمان پرفروش نویسنده ی آمریکایی، «استیون چباسکی» است که فیلمی با همین عنوان، و به کارگردانی خود چباسکی، بر اساس آن ساخته شده است. این داستان «ادبیات نوجوان»، ماجرای پسری درون گرا و منزوی به نام چارلی را روایت می کند که با مشکلاتی از گذشته ی خود در نبرد است. چارلی، گروهی از دوستانی را پیدا می کند که مانند خودش، با دنیای بیرون رابطه ی خوبی ندارند. این گروه دوستان، چارلی را به عنوان یکی از «خودی ها» می پذیرند و او را برای اولین بار، با تجربه هایی آشنا می کنند که شاید برای بقیه عادی باشد، مثل شرکت در مهمانی ها؛ و البته شاید هم نباشد، مثل مواد مخدر. دوستان جدید چارلی، احساس ارزشمندی را به او می بخشند که این شخصیت هیچ وقت قبل از این تجربه اش نکرده بود: «احساس تعلق».
داستان، چه در رمان و چه در فیلم، جوی طنزآمیز، پراحساس و البته سنگین دارد. استیون چباسکی بیان می کند که داستانش از بسیاری از جهات، اثری خودزندگی نامه ای است و قصد داشته با خلق این اثر، به مخاطبین خود بگوید هر چقدر هم که شرایط، تاریک و ناامیدکننده به نظر برسد، همیشه نوری در انتهای تونل وجود دارد.
«دیدن دوستی که به این روز افتاده و این قدر زجر می کشه، واقعاً سخته. مخصوصاً وقتی هیچ کاری نمی تونی بکنی جز این که "پیشش باشی". دلم می خواد کاری کنم که این وضع تموم شه ولی نمی تونم. به همین خاطر سعی می کنم هر وقت می خواد دنیاش رو بهم نشون بده، باهاش باشم.» —از متن کتاب
چرا «مزایای منزوی بودن» را دوست داریم
رمان چباسکی به سبکی شبیه دفتر خاطرات نوشته شده است. اگرچه این قالب، اصلی ترین دلیلی نیست که مخاطبین با کتاب ارتباط برقرار می کنند، شیوه ای که چارلی تجاربش را روایت می کند، به مخاطبین اجازه می دهد که نگاهی بی واسطه و کاملا درونی به این شخصیت داشته باشند. داستان کتاب، بی درنگ ما را درون جهان شخصیت اصلی قرار می دهد؛ جهانی پرآشوب و پیچیده که برای همه ی ما آشناست. چارلی و دیگر شخصیت ها با پیشروی داستان، بینش هایی جذاب و خردمندانه را در مورد معنای وسیع تر این آشوب ها و پیچیدگی ها ارائه می کنند که غنایی مثال زدنی به داستان می بخشد.
کتاب «مزایای منزوی بودن» به مسائل متعددی می پردازد. این رمان، داستانی است درباره ی بلوغ جسمی و فکری، آسیب های مواد مخدر، عاشق شدن، و پذیرفتن خودمان، آنگونه که واقعا هستیم. چارلی، شخصیتی مضطرب، منزوی و درون نگر است. پذیرفته شدن توسط دانش آموزان بزرگتر در مدرسه ی جدیدش، این فرصت را برای او فراهم می کند که از دیواری که برای محافظت از خود، به دور خودش کشیده، خارج شود.
این رمان در سال 1999 به انتشار رسید، بنابراین طبیعی است که فضای داستان، بیشتر یادآور زندگی در دهه ی 1990 است. اما این چارچوب زمانی، هیچ محدودیتی برای کتاب ایجاد نمی کند. «مزایای منزوی بودن» همچنان قابل همذات پنداری است چون موضوعاتش، به زمان و مکان محدود نمی شوند. البته بسیاری از مخاطبین، این کتاب را دوست دارند چون در زمان حال نمی گذرد و به نوعی، حسی نوستالژیک را برمی انگیزد.
شما تنها نیستید
احساس تنهایی چارلی، چیزی است که همه ی ما به میزانی تجربه اش کرده ایم. برای برخی، احساس تنهایی و ناامیدی ممکن است مدت بیش از اندازه زیادی پابرجا باقی بماند. کتاب «مزایای منزوی بودن» به شکلی هنرمندانه، تأثیرات این احساسات بر زندگی یک نوجوان را نشان می دهد و بر اهمیت کمک کردن به دیگران تأکید می کند. استیون چباسکی درباره ی تجربه ی خود از نوشتن این رمان می گوید:
این برای من، رضایت بخش ترین چیز در مورد «مزایای منزوی بودن» است، این که ابتدا کتاب را به خاطر دلایل شخصی می نویسی، اما آن را به این خاطر به انتشار می رسانی چون امیدواری شاید باعث شود افرادی مشخص، به اندازه ی تو احساس تنهایی نکنند. این واقعا جادویی است و من توقع نداشتم که اتفاق بیفتد: هر بار که نامه ای دریافت می کنم، هر بار که شخصی در خیابان مرا نگه می دارد تا با من صحبت کند، هر بار که چیزی در این باره می شنوم، شخصی که احساس تنهایی نمی کند، خود من هستم. بارها و بارها، افرادی را می بینم که تجربه ای مشابه داشته اند، و خب این، رقصی زیبا میان نویسنده و مخاطب است، و مهم تر از آن، میان دو انسانی که حقیقتی یکسان را درک کرده اند.