«کتابفروشی کوچک بروکن ویل»: نامه ای عاشقانه به کتاب ها



داستان این رمان موفق به یک زن سوئدی خجالتی می پردازد که از طریق افتتاح یک کتابفروشی، شهری کوچک در آیووا را دگرگون می کند.

نویسنده ی سوئدی، «کاترینا بیوالد»، برای نوشتن کتاب «کتابفروشی کوچک بروکن ویل» مجبور بود تا قانونِ «درباره ی چیزی بنویسید که می دانید» را کنار بگذارد. داستان این رمان موفق به یک زن سوئدی خجالتی می پردازد که از طریق افتتاح یک کتابفروشی، شهری کوچک در آیووا را دگرگون می کند.

جالب است که بیوالد این داستان فوق العاده پرفروش را بدون بازدید از «ایالت های غرب میانه» در ایالات متحده به رشته ی تحریر درآورد. «کتابفروشی کوچک بروکن ویل»، رمانی غیرمعمول است. یکی از دلایل، این است که بیوالد در همان صفحات نخستین کتاب، جان یکی از شخصیت های اصلی داستانش را می گیرد. او در این باره می گوید:

این بدترین چیز در مورد نویسنده بودن است؛ این که مجبورید نسبت به دوستان خیالی تان، بی رحم باشید.

کتاب، داستان سارا را روایت می کند؛ زنی کمرو اهل استکهلم که کتاب ها را به آدم ها ترجیح می دهد. او با دعوت دوستش، ایمی، که در شهری کوچک به نام «بروکن ویل» ساکن است، به آیووا سفر می کند. کاترینا بیوالد بیان می کند که رفتن به آیووا برای سارا، تلاشی برای ایجاد تغییر در زندگی اش است.

در روزی که سارا به آیووا می رسد، شهر، خالی و خلوت به نظر می رسد. ایمی فراموش کرده بود بگوید که به شکلی سخت بیمار بوده است. اکنون همه ی ساکنین شهر به مراسم خاکسپاری او رفته اند. 

سارا پس از این اتفاق، تصمیم می گیرد بروکن ویل را ترک کند. اما مردم شهر به او اصرار می کنند که بماند، چرا که این چیزی است که ایمی می خواسته است. به این صورت، زندگی غیرمعمول سارا در بروکن ویل آغاز می شود. 

بیوالد می گوید وقتی نوشتن داستان «کتابفروشی کوچک بروکن ویل» را آغاز کرد، نمی خواست که آن را به انتشار برساند و آن را «رمان تمرینی» خود در نظر می گرفت. او در آن زمان، 25 ساله بود و در یک کتابفروشی در سوئد کار می کرد. بیوالد فکر کرد که یک رمان تمرینی، این فرصت را برای او فراهم خواهد کرد که قبل از این که کتاب واقعی خود را بنویسد، فرآیند نویسندگی را یاد بگیرد. بیوالد رمان تمرینی خود را پر کرد از چیزهای مورد علاقه اش از کتاب های مختلف. او در این باره می گوید:

من عاشق کتاب های درباره ی شهرهای کوچک آمریکا هستم؛ و همینطور عاشق کاراکترهای عجیب و غیرمعمول؛ و البته عاشق کتاب هایی که درباره ی کتاب ها هستند.

بیوالد اما هیچ وقت به ایالات متحده نرفته بود و باید تصمیم می گرفت که می خواهد داستان رمانش را در کدام شهر روایت کند. این نویسنده ی سوئدی در این باره بیان می کند:

آیووا را انتخاب کردم چون هیچ چیز درباره ی این ایالت نمی دانستم. خب، این واقعیت ندارد. چیزهایی در موردش می دانستم. مثلا این که آن ها مقدار بسیار زیادی ذرت دارند!

اما گذشته از شوخی، بیوالد تحقیقات زیادی را در مورد این ایالت انجام داد و کتاب های بسیار زیادی را درباره ی آن خواند. و پس از آن، نوشتن را آغاز کرد. بیوالد می گوید برای چهار سال، نیمی از زمانش را در سوئد و نیمی دیگر را در شهر خیالی خود در آیووا سپری می کرد.

در داستان این رمان جذاب، سارا تصمیم می گیرد که به مردم شهر کمک کند، و تنها راهی که به ذهنش می رسد، باز کردن یک کتابفروشی است. اما مردم بروکن ویل، به مطالعه علاقه ای ندارند. سارا تصمیم می گیرد تا با گذاشتن نشانه هایی در کتابفروشی، مردم را به آن جلب کند:

فکر کن سارا، فکر کن. چه چیزی یک نفر را مجاب می کند که کتابی بخرد؟ چه چیزی مردم را مجاب کرد که فیلم ببینند؟ مگر چقدر می تواند سخت باشد؟ او خندید، خودکار را برداشت و با حروفی درشت و واضح نوشت: «سکس، خشونت و اسلحه» و آن را در بالای بخش مربوط به داستان های تریلر چسباند. پس از آن، همه چیز خیلی راحت تر شد.

داستان این رمان، نامه ای عاشقانه به شهرهای کوچک، و قدرت کتاب هاست. وقتی نوشتن کتاب به پایان رسید، بیوالد فکر کرد که داستانش می تواند چیزی بیشتر از یک رمان تمرینی باشد و شروع کرد به فرستادن آن به ناشرین مختلف. او در این باره بیان می کند:

در حقیقت فکر می کنم با اطمینان می توان گفت که ناشری در سوئد نیست که در مقطعی، جواب منفی به انتشار رمانم نداده باشد.

کتاب «کتابفروشی کوچک بروکن ویل» اما پس از بازنویسی های فراوان، سرانجام برای انتشار پذیرفته شد و اکنون در بیش از 26 کشور به چاپ رسیده است.