نگاهی به کتاب «به سوی فانوس دریایی» اثر «ویرجینیا وولف»



جملات «وولف» مدام بین احساسات، خاطرات، و افکار گوناگون جهش می کند و به این صورت، تصویری را از ماهیت درهم‌تنیده و پیچیده‌ی ذهن انسان می آفریند.

با آغاز قرن نوزدهم، پیشرفت های علمی جدید باعث شد بسیاری از نگرش ها و باورهای سنتی و قدیمی به حاشیه رانده شود و پرسش هایی نوین درباره‌ی ماهیت واقعیت و زندگی انسان به وجود آید. «نظریه تکامل از طریق انتخاب طبیعی» توسط «چارلز داروین»، باورهای پیشین را زیر سوال برد. همزمان با این که یافته های «داروین»، درک بسیاری از انسان ها از دنیای پیرامون را تغییر داد، نظریه های «زیگموند فروید» در مورد «ذهن ناخودآگاه» به بخشی اسرارآمیز از ذهن اشاره کرد که هیچ‌کس به صورت خودآگاه نمی تواند به آن دسترسی داشته باشد. در کتاب «به سوی فانوس دریایی»، علاقه‌‌مندیِ «ویرجینیا وولف» به ناشناختگی دنیای پیرامون و ناشناختگی ذهن انسان، بازتابی از تأثیرات همین نظریه های علمی معاصر است.

 

 

رمان های دیگر «وولف»، پیوندهای زیادی با کتاب «به سوی فانوس دریایی» دارند، از جمله کتاب «خانم دَلُوِی» و کتاب «موج ها» که با استفاده از سبک «جریان سیال ذهن» نوشته شده‌اند. با این وجود، همزمان با این که «وولف» مشغول خلق آثار خود بود، سایر رمان‌نویسان نیز در حال تجربه و آزمایش با سبک «جریان سیال ذهن» بودند، و نتیجه‌ی تلاش های آن ها—آثاری همچون «در جست و جوی زمان از دست رفته» اثر «مارسل پروست»، «اولیس» اثر «جیمز جویس»، و «خشم و هیاهو» اثر «ویلیام فاکنر»—شباهت ها و تفاوت های متعددی با آزمایش های «ویرجینیا وولف» در نثر دارد.

اگرچه پیرنگ رمان «به سوی فانوس دریایی» دارای شباهت های زیادی با زندگینامه‌ی خود «وولف» است (خانواده‌ی او خانه‌ای را با منظره‌ی یک فانوس دریایی اجاره کردند، مادر و خواهرش در دوران جوانیِ او از دنیا رفتند، و غیره)، «ویرجینیا وولف» با پافشاری بیان می کرد که این رمان را نباید یک خودزندگی‌نامه در نظر گرفت. پس از کامل شدن داستان، «وولف» رمان «به سوی فانوس دریایی» را بهترین کتاب خود خواند، و در حقیقت، علاقه‌مندان به کتاب ها با او موافقت کردند: کتاب «به سوی فانوس دریایی» به فروشِ بیشتری از همه‌ی رمان های قبلی «وولف» (از جمله کتاب «خانم دلوی») دست یافت و پول کافی برای خریدن یک خودرو را برای او و همسرش فراهم کرد.

 

پدر که در برابر پنجره‌ی اتاق نشیمن ایستاده بود، گفت: «اما فردا هوا خوب نخواهد بود.» اگر تبر، سیخ یا هر سلاحی که سینه‌ی پدر را سوراخ می کرد و او را در جا می کُشت در دسترس بود، «جیمز» فورا با آن به او ضربه می زد. چنین بود احساسات مبالغه‌آمیزی که آقای «رمزی» صرفا با حضور خود در فرزندانش ایجاد می کرد. مثل حالا که با قامتی به باریکیِ یک چاقو و به نازکیِ تیغه‌ی آن ایستاده بود و با تمسخر لبخند می زد، نه تنها به خاطر لذتِ ناامید کردنِ پسر و مضحک جلوه دادنِ همسرش—که (جیمز فکر کرد) از هر نظر ده‌هزار مرتبه بهتر از او است—بلکه با غروری درونی نسبت به درستی قضاوت خودش.—از کتاب «به سوی فانوس دریایی» اثر «ویرجینیا وولف»

 


 

 

 

زنجیره زمان

رمان «به سوی فانوس دریایی» به شیوه های گوناگون در مفهوم زمان کاوش می کند. این داستان هم به افکار و برداشت های درهم‌تنیده‌ی شخصیت ها در طول لحظه های کوتاه (مثلا یک یا چند ثانیه) می پردازد و هم نامحدود بودن زمان در جهان هستی را که فراتر از درک و دانش انسان است، مورد توجه قرار می دهد. رمان شیوه هایی متفاوت را برای اندازه‌گیری زمان ارائه می کند که به واسطه‌ی آن ها، تجربه‌ی هر فرد از زندگی شکل می گیرد. بخش نخست و بخش سوم کتاب تقریبا در «زمان واقعی» رقم می خورند، به این معنا که رویدادهای توصیف شده در یک صحنه، در مدت زمانی تقریبا یکسان با مدت زمانی که طول می کشد تا مخاطبین آن بخش را بخوانند، رقم می خورد. در طول این بخش ها، دیدگاهِ هر کاراکتر با طیفی گسترده از جزئیات ارائه می شود و شخصیت هایی تیزبین همچون «خانم رمزی» و «لی‌لی»، کاملا از ماهیت منحصربه‌فردِ هر لحظه آگاهی دارند.

کتاب «به سوی فانوس دریایی» درنهایت نشان می دهد که زمان روی ساعت، کارایی چندانی برای اندازه‌گیری تجربه ها و زندگی انسان ندارد. «وولف» به این موضوع می پردازد که زندگی، در قالب یک ثانیه بعد از ثانیه‌ای دیگر احساس نمی شود، بلکه در عوض، یک دقیقه ممکن است به اندازه‌ی تمام ابدیت به نظر برسد، و یک سال به سرعت بگذرد. به این صورت، مدت زمان زندگی انسان در لحظه‌ای می تواند بسیار طولانی و ادامه‌دار جلوه کند و در لحظه‌ی دیگر، فقط کسری ناچیز از هستیِ دنیای پیرامون به نظر برسد. خاطرات به زمان حال بازمی گردند و به زندگی ادامه می دهند، گاهی به صورتی که انگار هیچ وقت متعلق به گذشته نبوده‌اند.

 

 

معنای زندگی

کاراکترها در طول داستان «به سوی فانوس دریایی» سوالاتی را درباره‌ی معنای غایی زندگی مطرح می کنند، و بر اساس دیدگاه های خودشان و شرایط حاکم بر لحظه، پاسخ هایی را برای این سوالات به وجود می آورند. صرف نظر از این که کاراکترهای رمان «به سوی فانوس دریایی» در چه مکان و شرایطی معنای زندگی خود را می یابند، این معناها همگی به شکلی درهم‌تنیده با تِم «زمان» مرتبط هستند. جهان‌بینی یک کاراکتر همیشه تحت تأثیر رابطه‌ی آن کاراکتر با زمان قرار دارد. وقتی کاراکترها احساس می کنند که کارها و رفتارهای انسان از فناپذیری فراتر می رود و برای مدتی طولانی باقی می ماند، یا وقتی شخصیت ها می توانند حضور در لحظه را تجربه کنند و به درکی بهتر از وسعت زندگی انسان برسند، آن‌وقت است که می توانند احساس کنند زندگی‌شان دارای معنا و ارزش بوده است.

درنهایت اما یک معنای واحد برای زندگی وجود ندارد، و رمان به جای تلاش برای ارائه‌ی یک معنای خاص، نشان می دهد که معنا، موضوعی شخصی و ذهنی است که به عواملی همچون شرایط دنیای پیرامون و دیدگاه های فرد بستگی دارد. به این صورت، هر زندگی دربردارنده‌ی «معناهای» متعدد است که سال به سال، یا لحظه به لحظه، دچار تغییر و دگرگونی می شوند.

 

آنچه گفته بود، درست بود. همیشه درست بود. چون او قادر به نادرستی نبود، هرگز واقعیتی را دستکاری نمی کرد. هرگز واژه‌ی نامطلوبی را برای خوشایند یا طبق سلیقه‌ی یک موجودِ میرا تغییر نمی داد. به‌خصوص برای بچه های خودش، که چون از گوشت و پوستش بودند، باید از بچگی درک می کردند که زندگی سخت است و واقعیت ها ناسازگارند و برای رسیدن به سرزمین افسانه‌ای که در آن امیدها بر باد می رود، آنجا که جثه‌ی نحیف‌مان در تیرگی ها از پا درمی آید (در اینجا آقای «رمزی» حتما پشت صاف می کرد و چشمان ریزِ آبی‌رنگش را با نگاهی خیره به افق می دوخت)، آدم بیش از هر چیز به جسارت، حقیقت و نیروی پایداری نیاز دارد.—از کتاب «به سوی فانوس دریایی» اثر «ویرجینیا وولف»

 

رودخانه ذهن

رمان «به سوی فانوس دریایی» که با استفاده از سبک «جریان سیال ذهن» نوشته شده است، به شکل پیوسته به کاوش در دگرگونی ها و الگوهای افکار انسان می پردازد. جملات «وولف» مدام بین احساسات، خاطرات، و افکار گوناگون جهش می کند و به این صورت، تصویری را از ماهیت درهم‌تنیده و پیچیده‌ی ذهن انسان می آفریند.

تمام جنبه های رمان با مفهوم وسعت و گوناگونیِ زندگیِ درونیِ هر فرد در ارتباط است: گوناگونیِ افکار پراکنده در «جریان سیال ذهنِ» هر انسان، و همچنین گوناگونیِ الگوهای فکری که به این جریان شکل می دهند. «لی‌لی» در بخشی از داستان با خود فکر می کند که برای دیدن و درک کاملِ «خانم رمزی»، به «پنجاه جفت چشم» نیاز است (چون هر کدام از این جفت ها، بینشی متفاوت را از شخصیت او ارائه خواهند کرد). این فکرِ «لی‌لی» را می توان توصیفی از خود رمان در نظر گرفت: اثری که از دیدگاهِ «چشم های» مجزا و پرتعداد نوشته شده است تا به کامل‌ترین تصویر ممکن دست یابد.

 

 

هنر و زیبایی

رمان «به سوی فانوس دریایی» همزمان با کاوش در ماهیت زندگی درونی هر فرد، ماهیت هنر و زیبایی را نیز مورد توجه قرار می دهد و علاوه بر ارائه‌ی تعریف های جایگزین برای این دو مفهوم، برای تعریف های مرسوم و رایج نیز احترام قائل می شود. کتاب «به سوی فانوس دریایی» با استفاده از برخی جملات و بخش های آثار ادبی مشهور، همچون سطری از غزل‌واره‌ای از «ویلیام شکسپیر»، زیبایی و ارزش شاهکارهای هنری را به رخ می کشد، و «خانم رمزی» را در قالب تصویرِ ایده‌آلِ سنتی از زیبایی انسان ارائه می کند.

رمان به منظور وسعت بخشیدن به درک ما از هنر و زیبایی، تأکید و تمرکز خود را از «محصول نهایی» به «فرآیند خلق اثر» تغییر می دهد. به این صورت، رمان به جای محدود کردن «هنر» به آثار هنری موجود و ماندگار، نشان می دهد که هنر همچنین می تواند یک حالت روحی، یک چارچوب فکری، و یک تصویر ذهنی باشد. رمان «به سوی فانوس دریایی» به مخاطبین نشان می دهد اگرچه یک هنرمند ممکن است بداند که اثر هنری‌اش جاودانه نخواهد بود و به دست فراموشی سپرده خواهد شد، اما همچنان می تواند از آفرینش هنر احساس رضایت داشته باشد چون می داند که صرفا از طریق خلق اثر هنری خود، صرفا از طریق آفرینش «تصویر ذهنی» خودش، در قلمروی هنر و زیبایی مشارکت داشته است.