«... مرده ها زنده می شدند و گویی فرصت دوباره یافته بود تا زندگی اش را از سر بگیرد و این بار انتخاب های متفاوتی بکند؛ اطمینان غریبی داشت و هیچ راهی برای توضیح این تناقض ها نمی یافت درد عشق و فرصت های از دست رفته چشم اندازهای متناقض و مکان هایی که به هم ربطی نداشتند...»