در عصر ما رسانه ها و اینترنت در کنار آن اطلاعاتی را نشر می دهند که در هر فرد این باور را القاء می کنند که جامعه ای را که در آن زندگی می کند می شناسد ، واقعیتی که جامعه شناسی چه از نظر تاریخی و چه از نظر روشی با آن هماهنگی ندارد. به تعبیر گیدنز جامعه نوین سازنده یک مجموعه یکنواختی نیست ، بلکه نظامی در هم تنیده از طریق یک نیروی متحد کننده است . جامعه جدید شاهد منطق ها و گرایش های گوناگونی است که در هم آمیخته اند. مدرنیته حالتی چند بعدی دارد [ 148 : 2002 , Cabin ] و بر این اساس جامعه شناسی نقشی دشوار بر عهده دارد . می دانیم که یکی از رشته هایی که در قرن بیستم و به ویژه نیمه دوم آن در اغلب کشورهای دنیا مورد توجه خاص قرار گرفته جامعه شناسی است . درست است که جامعه شناسی ، به شیوه ، روش ، و محتوای کنونی به طور کلی از اگوست کنت جامعه شناس فرانسوی آغاز شد ، لکن تار و پود جامعه شناسی همیشه و در همه جا - یعنی در هرجا که جامعه انسانی موجودیت داشته است و در کلیه جوانب مادی و غیر مادی جامعه و نیز آحاد سازنده آن حضور داشته است . از روزی که بشر در پیرامون موجودیت و روابط اجتماعی خویش به اندیشه و رفتار پرداخت ، آگاهانه یا ناآگاهانه با مواد اولیه آنچه که جامعه شناس کنونی مطالعه می کند رابطه داشته است . شاید "فلسفه" نخستین محصول تلاش ذهنی بشر در راه مدون کردن اندیشه ها- که در حقیقت معرف میزان هشیاری از عالم بوده است- باشد.