فکر می کردم باید مردی را پیدا کنم که بتوانم با او به ارزش راستینم دست بیابم. اگر فردی مرا نخواهد، حتما دیگری می خواهد، یا دست کم می اندیشیدم که عشق این گونه است. یک اشتباهم را بارها و بارها تکرار کردم، چون مشکل اصلی کسانی نبودند که با آن ها آشنا می شدم، مشکل اصلی خودم بودم.
ارزش این را دارم که نسبت به من متعهد باشی. به هیچ کس اجازه نمی دهم سبب شود احساس کنم از دیگران کم ارزش ترم. دیگر اجازه نخواهم داد کسی باعث شود چشم هایم پر از اشک شوند. دیگر وقت ارزشمندم را برای کسی که حتی حاضر نیست ببیند چه زنی در مقابل او ایستاده است، بیهوده تلف نمی کنم. این وظیفه ی من نیست که طرز فکر فرد دیگری را درست کنم، بنابراین اگر احساس کنم لیاقت بهترین ها را دارم، بهتر عمل خواهم کرد.
اگر دیگران ارزش مرا نمی دانستند، اساسا به این خاطر بود که خودم هم توجه زیادی به خودم نداشتم. اشتباه نکنید، من خیلی به خودم اهمیت می دادم و نازپرورده بودم، ولی در درونم دختری تنها پنهان شده بود که نیازش تنها در این خلاصه می شد که مردی شایسته او را دوست بدارد.