یک روز دعوتنامهای از آقای سولومون به دست کالان رسید تا در ازای انجام مأموریتی خطرناک دستمزدی هنگفت به جیب بزند. آقای سولومون به هر دری میزد تا چشم اژدها را از چنگ بافندهی اعظم دربیاورد و با این قدرت جادویی به طلسمی زنده تبدیل شود.
اولین بار آرتا، شبح محافظ بافندهها و شونا، شبح محافظ دزدها، با چشم اژدها پای جادو را به سیارهی زمین باز کردند.
کالان و دارودستهاش میخواستند چشم را از چنگ بافندهی اعظم دربیاورند. بافنده هزارویک کلک و حقه در آستین داشت. مأموریت غیرممکن بچهروباهها ممکن بود به قسمت جانشان تمام شود.
کتاب یاغی های مرموز