دین در آمریکا، یک مسئله فردی و پراکنده صرف نیست بلکه از اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ میلادی شاهد سازماندهی آن و ورود هدفمندش در عرصه سیاست و جامعه آمریکا بودهایم. درطی این مدت، مهمترین نمود دین سازماندهیشده و سیاسیگشته در آمریکا را میتوان در نهضت «راست مسیحی» یافت که با داشتن پایههای کاملا مذهبی، به صورت فعال در حوزههای سیاست داخلی و خارجی آمریکا وارد گشته و با قدرت بسیج و جهتدهی آراء انتخاباتی، عملا به عاملی تعیینکننده در مشخصنمودن و سمتگیری این حوزهها تبدیل شدهاست. راست مسیحی از جریانهای سیاسی بالنده در آمریکاست که در چند دهه گذشته توانسته است نقش بیش از پیش مهمی در روند تصمیمگیریهای سیاسی در واشنگتن ایفا نماید. جنبش راست مسیحی مجموعهای از فرقههای پروتستان در آمریکاست که اصولا در کلیسای انجیلی ریشه دارند از اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ وارد سیاست شدند. علت این تحول در مومنین مسیحی که پیشتر فقط بر امور اخروی تأکید میکردند را باید در انجام اصلاحات اجتماعی جست که به نظر آنها نقش حیاتی در نجات جامعه آمریکا از انحطاط اخلاقی و حتی انقراض دارد. بدین ترتیب مجموعهای از خواستهها و مطالبات عمدتا اجتماعی، انگیزه اولیه حرکت پیشگامان آن را تشکیل میداد به طوری که اولین و عمده ترین خواسته مومنین مسیحی در خاک آمریکا چیزی جز بازگرداندن اخلاق به جامعه و به عبارتی اخلاقی کردن سیاست و سیاستمداران ایالات متحده نبود. اما ارزشهای راست مسیحی تنها در خاک ایالات متحده محدود نمیشود بلکه پا را فراتر مینهد و به عرصه بینالملل وارد میشود. ویژگی بارز محافظهکاری اجتماعی راست مسیحی که ریشه در اعتقاد راسخ آنها در پیشگوییهای کتاب مقدس دارد آنها را یکی از بازیگران عمده اردوگاه راستگرا در آمریکا قرار داده است که به صورت طبیعی، هویت آنها را در تقابل با لیبرالها و دستور کار اجتماعی آنها بازتولید مینماید. راست مسیحی، تقریبا تمام توان سیاسی، اجتماعی و نیز بنیه مالی خود را از پیروان برخی از فرقههای پروتستان در آمریکا، یعنی پیروان کلیسای انجیلی میگیرد؛ فرقههایی که شمار اعضای آن به چند ده میلیون نفر میرسد و خود را موظف به انجام «جنگ فرهنگی» علیه مصادیق «شر اجتماعی» میداند. از این لحاظ است که «بنیادگرایی» این افراد در جامعه دموکراتیک آمریکا، نه به صورت خشونت، بلکه به صورت مشارکت بسیار گسترده، فعال و هدفمند در انتخابات مختلف، از جمله ریاست جمهوری بروز مینماید. این درحالیست که این بنیادگرایی در سیاست خارجی آمریکا، به صورت خشونت و یکجانبهگرایی بیسابقه نمود یافتهاست. راست مسیحی، باتوجه به اعتقادات مبتنی بر پیشگویی، از اجزاء مهم لابی اسرائیل لیکودی در آمریکا میباشد به طوریکه تعداد بسیاری از آنها عملا به «مسیحیان صهیونیست» معروف گشتهاند. بزرگترین عرصه قدرتنمایی این نهضت را میتوان در انتخاب بوش در سال ۲۰۰۰ به ریاست جمهوری و نوع سیاستگذاری خارجی وی مشاهده کرد.
کتاب جنبش راست مسیحی و سیاست خارجی آمریکا