کتاب "نقد تجدد و درد توسعه نیافتگی"، نوشتهٔ رضا داوری اردکانی، توسط انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است. هنگامی که افراد گروههای مختلف در انجام یک کار متحد میمانند، مشخص میشود که مشکلی وجود دارد که از نظر آنها پنهان است. در میان متصدیان امور، افراد باهوش و مطلع زیادی وجود دارند و هنگامی که آنها موفق نمیشوند، اگرچه باید به عنوان مسئول این ناکامی و شکست شناخته شوند، ممکن است چندان مقصر نباشند و باید به جستوجوی موانعی که آنها را از رسیدن به هدف بازداشته است، بپردازند. در شرایط کنونی، این مانع قابل مشاهده نیست و ظاهرا وجود ندارد. من این مانع را شبح پریشانی توسعهنیافتگی میبینم. این شبح باعث قطع پیوند مردم با گذشته و آینده میشود. قدرتهایی هم که به عنوان موانع به نظر میرسند، فقط مظاهر آن شبح هستند. بنابراین، نگاه من به توسعهنیافتگی، نه تنها از منظر روانشناسی، سیاست، اقتصاد و جامعهشناسی است، بلکه بیشتر به شرایط ضایع شده برای توسعه علم و عمل اصلاحی فکر میکنم. این شرایط و ضایع شدن آنها جزء مسائل فلسفی است و افراد فلسفهدان باید به آن بپردازند. در دو یا سه دههٔ اخیر، بیشتر به فروپاشی کارها و گرهی که در آن افتاده است، فکر میکنم. این فروپاشی یک مسئلهٔ تاریخی است و نمیتوان آن را با هوش و تدبیر شخصی یا گروهی رفع کرد. بلکه برای بازکردن گره آن، به توجه به تاریخ و درک زمان و تاریخ و در نتیجه، فراتر رفتن از اوهام، اختلافات، خودبینی و احساس تعلق به آینده نیاز است.
کتاب نقد تجدد و درد توسعه نیافتگی