ورود اسلام به ایران، مقارن ضعف و زوال امپراتوری ساسانی بود. دین و دولت به سبب تعامل تخریبی، تضعیف شده و بحران عمیق اجتماعی در حدی بود که آیین زرتشت و موبدان زرتشتی در پیوند با دولت، ناتوان از حل و رفع این بحران بودند. ظلم، سرکوب، جزمیت و قشریگری، فقر و شکاف عمیق طبقاتی، مشروعیت نظام حاکم را از بین برده بود. در چنین شرایطی، حملۀ اعراب مسلمان به ایران، امپراتوری بزرگ ساسانی را متلاشی کرد و پس از آن، ایران جزء سرزمینهای اسلامی شد و ایرانیان به تدریج و به طور داوطلبانه و مسالمتآمیز به اسلام گرویدند. تعامل اسلام و ایران و نیز دین و دولت در دورۀ اسلامی از منظر تاریخی و جامعهشناختی، فراز و فرودهای زیاد و در دورههای مختلف، آثار متفاوتی به دنبال داشته است. فرضیۀ اصل کتاب حاضر این است که دین و دولت رسمی حاکم بر ایران در دورۀ اسلامی در حل و رفع بحرانهای اجتماعی و مشکلاتی چون فقر و نابرابری و ظلم و بیعدالتی و استثمار ناتوان بوده و در نتیجه نارضایتی و مخالفت تودههای مردم را برانگیخته است. نارضایتی و مخالفت مردم نیز در پوشش قرائتی متفاوت از دین که در تضاد و با قرائت رسمی حاکم بود ابراز میشد. نگارنده در این کتاب کوشیده تا به روش تاریخی تحلیلی، روند این تحولات و مسائل اساسی و آثار آنها را بررسی نماید. عنوان سرفصلهای کتاب عبارت است از: نقش و تاثیر تشیع در جنبشهای اجتماعی سیاسی ایران؛ جنبشهای شیعیان در ایران از تنباکو تا انقلاب اسلامی؛ رابطۀ دین و دولت در ایران، یک بررسی تئوریک و تاریخی؛ و وفاق اجتماعی و توسعه در ایران.
کتاب دین ، جامعه و دولت در ایران