«در حدود یک قرنی که بین توسعهٔ تولید انبوه خودرو توسط هنری فورد و توسعهٔ اپلیکیشن های مسافربری گذشت، رانندگان تاکسی پیش گامان «بازار کار با قرارداد موقت» بوده اند. بیشتر رانندگان تاکسی همیشه پیمانکار مستقل بوده اند. آن ها دستمزد ساعتی دریافت نمی کنند. آن ها به جز مواقعی که صاحب مدالیون خود هستند تاکسی را اجاره می کنند و به ازای هر دوازده ساعت هزینهٔ ثابتی می پردازند. چون آن ها کارمند نیستند، اجباری به رانندگی در تمام دوازده ساعت ندارند و، درحقیقت، آن ها اغلب تمام دوازده ساعت را رانندگی نمی کنند. آن ها می توانند و باید انتخاب کنند که در آن شیفت دوازده ساعته چه زمانی رانندگی می کنند و چه زمانی رانندگی نمی کنند. این باعث می شود رفتار رانندگان تاکسی مورد خوبی برای تحقیق درخصوص رفتار دست کشیدن باشد. وقتی که یک رانندهٔ تاکسی روز کاری اش را شروع می کند، عدم قطعیت فراوانی درمورد تمام چیزهایی وجود دارد که می توانند به طور مطلوب یا نامطلوب در شرایط درآمدش تأثیرگذار باشند. الگوهای متعددی برای تعداد کرایه ها وجود دارد. اما با گذشت زمان، اطلاعات بیشتری در مورد این شرایط کسب خواهند کرد. آن ها باید همیشه به شرایط درآمد بالقوهٔ خود توجه داشته باشند و براساس آنچه می بینند تصمیم بگیرند که «باید بمانم یا بروم؟» با توجه به نظریهٔ بازیگر منطقی، اقتصاددانان سنت گرا پیش بینی می کنند که وقتی کرایه ها زیاد است و رانندگان بیشترین درآمد را دارند، تعداد ساعات رانندگی خود را به بیشترین حد می رسانند. به همین ترتیب، رانندگی در ساعاتی را که مسافری برای سوارکردن نیست به کمترین میزان می رسانند. این شبیه است به هدف بهترین بازیکن های بازی ورق برای ادامهٔ یک دست بازی یا ترک آن. آن ها می خواهند تعداد ساعاتی را که در آن خوب بازی می کنند و بیشترین درآمد را کسب می کنند به بیشترین حد برسانند و تعداد ساعاتی را که بازی ضعیفی دارند یا شرایط بازی مطلوب نیست به کمترین. مثل بسیاری از چیزهای دیگر که اقتصاددانان سنت گرا دربارهٔ آنچه بازیگران منطقی انجام خواهند داد پیش بینی کرده اند، وقتی به رفتار حقیقی انسان ها می نگریم، همه چیز همان طور که پیش بینی شده بود پیش نمی رود. حوزهٔ اقتصاد رفتاری بر این ایده استوار است: شرایطی وجود دارد که ما در آن به شکلی قاعده مند غیرمنطقی رفتار می کنیم. رفتار رانندگان تاکسی (و بیشتر بازیکن های ورق) قطعا در همین دسته قرار می گیرد.»