1. خانه
  2. /
  3. کتاب ساعت سه منتظرم

کتاب ساعت سه منتظرم

نویسنده: نرگس درخشان
پیشنهاد ویژه
3.3 از 1 رأی

کتاب ساعت سه منتظرم

I'm waiting at three o'clock
انتشارات: شادان
٪25
350000
262500
معرفی کتاب ساعت سه منتظرم
یک اتفاق، یک خواسته و یا حتی یک دعا وقتی برای دو نفر رخ می‏ دهد می‏ تواند نتایجی متضاد داشته باشد. یکی از آن پایه‏ ای می‏ سازد برای بالا رفتن و موفقیت و دیگری تمام زندگی و آینده‏ اش را بر مبنای آن حادثه از دست می‏ دهد. قصه ما نیز گوشه چشمی دارد به نتایج مختلف در زندگی آدم‏ های متفاوت. نویسنده با همان لحن قصه‏ گوی خویش، که خواننده را با اجزای قصه هم داستان می‏ سازد، به خوبی این موضوع را ساخته و پرداخته است. قصه او بیانگر این نکته است که یک لحظه غفلت و یا بالعکس، می‏ تواند سرنوشت خانواده‏ ها را دگرگون سازد. شاید این نکته برای بسیاری از خوانندگان ناآشنا نباشد، ولی به یقین می‏ تواند مثل هر تجربه‏ ای به نگاه بهتر آدم‏ ها کمک کند...
درباره نرگس درخشان
درباره نرگس درخشان
در یکی از محلات قدیمی جنوب تهران دریک خانواده پر جمعیت به دنیا آمدم. پیش از اینکه خودم را بشناسم با قصه و داستان آشنا شدم. با یادگرفتن الفبا فهمیدم عطشی بی‌نهایت به خواندن دارم. عشقی بزرگ به کتاب. برای همین بود که کتابخانه برایم بهشت بود. بیشترین اوقات  فراغت کودکی من در کتابخانه شماره هفده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گذشت. به مدد مسئولان با ذوق این کتابخانه نه تنها به بهترین کتابها دسترسی داشتم بلکه با آثار بزرگان موسیقی جهان آشنا شدم. اغراق نیست اگر بگویم پیش از ورود به دبیرستان تمام آثار نویسندگان بزرگ ایران و جهان را خواندم. ازدواج زود هنگام نتوانست مرا از کتاب جدا کند. تولد فرزندانم نشان داد عشق مادری برترین عشق زمینی است. برای همین بود که اولویت اول من در زندگی تربیت چهار فرزندم شد. نوشتن را دیر شروع کردم زمانی که فرزندانم به ثمر رسیدند. ساده می‌نویسم چون ساده هستم. به سادگی آب و به سختی آب. برای نوشتن از زندگی واقعی الهام می‌گیرم و آدمهای واقعی. از مردم خوب کوچه و بازار شهرم. از آدم‌هایی که عشق و کینه را با هم دارند و برای ساختن زندگی از هر دوی آن نیرو می گیرند و آرزو دارم رمان‌هایم را همین آدم‌ها بپسندند و دوست داشته باشند.
قسمت هایی از کتاب ساعت سه منتظرم

ترانه هم به این محبت احتیاج داشت، او هم با همه ی وجود همین را می خواست. بودن در کنار اولین و احتمالا آخرین عشق زندگی اش. اما می دانست گفتن این موضوع به بزرگ ترها دردی از آن ها دوا نخواهد کرد. او و پارسا باید این چند ماه را صبر می کردند. گمان نمی کرد بعد از آن مشکل خاصی داشته باشند. پیوند دو خواهر مهربان را این وصلت محکم تر می کرد. پارسا گفت:« دوری از تو برام سخت شده.» ترانه گفت:« نمیخوام بد و بی حیا جلوه کنیم.» پارسا فرمان را چرخاند:« ما بی حیا جلوه کنیم؟!» ترانه خندید:« فقط چند ماه.» بعد با نازی دخترانه لب هایش را جمع کرد:« باشه؟» پارسا گفت:« مگه چاره ی دیگه ای هم دارم، صبر می کنم.»

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب ساعت سه منتظرم" ثبت می‌کند