خرس گفت: کسی نیست، منم. نترس بچه جغد. بعد گفت: توی این تاریکی نباید می آمدی جنگل. بچه جغد گفت: من نمی ترسم! جغدی را آورده ام پیاده روی. تازه توی تاریکی هم خیلی خوب می بینم! بعد سر و کله ی خفاش پیدا شد. خفاش گفت: کسی نیست، منم. نترس بچه جغد! این وقت شب نباید توی جنگل باشی!