وااای، یک هلولا رفته توی شکم مامان! یعنی مامان هرچی غذا بخورد، می رود توی شکم هلولا؟ می دانم که می خواهد من را هم بخورد، اما من آماده ی آماده هستم. شنل زورویی ام را می پوشم و داد می زنم: «آماده باش هلولا!»