سالیان سال پیش از اینها... در سرزمینی، حوالی دریاها... دوشیزهای بود که شاید بدانی تو نامش را... دوشیزه بل لی از اهالی دریا... دوشیزه در خاطرش نبود یکی سودا... جز او به من و من به او دلدار... ما هر دو کودکانی از حوالی دریا ... ما عاشقانه آزمودهتر از زمانهمان... ما، من و دوشیزهام، آنابل لی من... این است آن حکایت عشقی که بعد از آن... طعم حسد چشاند به مقیمان آسمان... و...