«نقطه میخواست فرار کند» کتابی تصویری برای کودکان است. این کتاب سعی کرده است تا به یکی از سوالات فلسفی و مهم انسان پاسخ دهد. سوالی که نه فقط برای بچهها که برای بزرگترها هم پیش میآید؛ اینکه ما به این کوچکی در این جهان عظیم چه میکنیم و اهمیتمان تا کجاست؟ اصلا چرا یک موجود یا پدیده و یا انسان مهمتر و بزرگتری نیستیم؟ ما که هستیم؟
کتاب «نقطه میخواست فرار کند» دربارهی نقطهای است که حس میکند، چیز بیاهمیتی است. او با خودش فکر میکند یک نقطه آن هم در انتهای جملهها به چه درد میخورد؟ او با خودش فکر میکند، کاش حداقل به جای نقطه، یک خط صاف بود که شاید در انتهای خود به جای روشنی میرسید؛ یا یک خط منحی بود که دو نفر که همدیگر را دوست دارند، بهم میرساند. نقطه با خودش کلنجار میرود و کلنجار میرود و همینطور فکر و خیال میکند تا در نهایت، در اوج خیالات و فکرهایش، میتواند به درک قشنگی از جهان هستی برسد. او میفهمد همهچیز از اتصال همین نقطههای کوچک، نقطههایی مثل خودش، درست شده است! پس او در جای خودش نه تنها چیز بیاهمیتی نیست، بلکه پایۀ بسیاری از پدیدههاست.
هشام مطر، نویسندۀ کتاب، در یک خانواده لیبیایی در نیویورک متولد شده است. او چندین کتاب دارد که بسیاری از آنها مورد توجه قرار گرفته و به زبانهای مختلف ترجمه شده است. «نقطه میخواست فرار کند» تنها کتاب کودک اوست که آن هم توانست با مضمونی که دارد جایزه پولیتزر را در سال ۲۰۱۷ به دست بیاورد.
خواندن کتاب «نقطه میخواست فرار کند» به بچهها دیدی عمیق میدهد، بیآنکه شعاری و آموزش مستقیم باشد. بچهها بعد از خواندن این داستان کوتاه و ساده و تصویری، به سادهترین و ظریفترین شکل ممکن میفهمند که خودشان را دست کم نگیرند و درمییابند که زندگی با تمام عظمتش از همین ذرات کوچک به ظاهر بیاهمیت درست شده است؛ هیچ چیز بیاهمیت نیست و باید زاویه درست را پیدا کرد و زندگی را عمیقتر شناخت.
کتاب نقطه می خواست فرار کند