1. خانه
  2. /
  3. کتاب …و نمی دانم

کتاب …و نمی دانم

پیشنهاد ویژه
3.3 از 1 رأی

کتاب …و نمی دانم

... And I don't know
انتشارات: لوح فکر
٪30
150000
105000
درباره نسرین قربانی
درباره نسرین قربانی
من، نسرین قربانی، متولد 1337، تهران، فعالیتم را سال 1382 با روزنامه ی اعتماد شروع کردم و به مدت 4 سال ادامه دادم. در زمینه ی داستان و مقاله. سال 83، برنده ی بهترین مقاله از روزنامه ی همشهری شدم و تا چند سالی هم با این روزنامه همکاری کردم. همان سال، یعنی، 83، کاندید داستان اصفهان شدم. سال 84 اولین کتابم که سه داستان بلند است، چاپ شد به نام: خانه ی پدری ( نشر: همایش) سال 85 دومین کارم که مجموعه داستان بود، چاپ شد، با همان نشر. سال 87 رمان فخرالزمان چاپ شد. سال 91 رمان: نیمه ی ناتمام را نشر: آموت چاپ کرد. سال 93 رمان: ویولا را نشر: برکه ی خورشید چاپ کرد. مردی که دوست می داشتم، سال 94، توسط نشر: کتابسرای تندیس چاپ شد. همان سال رمان: بادام های تلخ را نشر: برکه ی خورشید چاپ کرد و سال 95 مجموعه داستان: انگار صدایم کرده بودی را نشر: ارادمان چاپ کردو در حال حاضر هم یک داستان بلند در ارشاد دارم که اگر سالم بیرون بیاید، قرار است نشر: نفیر آن را چاپ کند. پراکنده با روزنامه های: ابتکار، فرهیختگان و چند روزنامه ی دیگر هم همکاری داشته ام.
قسمت هایی از کتاب …و نمی دانم

گفتی: «بذار آزادیمو داشته باشم پری. هر چقدر دست و پای منو ببندی، همونقدر ازت دور می شم.» اما این مرز بی تعریف مثل معمایی حل نشدنی بود. از گذشتۀ پایبندی هات جدا می شدی. پوست می انداختی و یکی دیگر می شدی. یکی که می شناختم و نمی شناختم.می خواستم و نمی خواستم. حس می کردم توی خانه ام، خانه ای که با هم ساخته و درست کرده بودیم، روزها و سال هایی را گذرانده بودیم، غریبه ای بودم که گاهی به دیدنت می آید و تو گاهی به خانه ای سر می زدی که هیچ خاطرهای از گذشته های دور در خود نداشت و تنها از سر تکلیف بود و شاید هم خالی کردن بار عذاب وجدان. غریبه ای بودی که زمانی نه چندان دورمی شناختمت. حساسیت هات تاول زدند. بزرگ شدند. زخم برداشتند. چرکین شدند و عاقبت ترکیدند و بهرام دیگری بیرون آمد. بهرامی که بعدها آرزو کردم همۀ مرهم های دنیا را جمع کنم تا همانی بشود که بود و نمی دیدم. می خواستم و نمی دیدی. چشمام را شسته که نه ضد عفونی کردم و همۀ میکروب هایی را که مانع دیدنم شده بود را زدودم. حالا این تویی که غباری از نخواستن و ندیدن در چشم ها و ذهنت نشسته.

نظر کاربران در مورد "کتاب …و نمی دانم"
1 نظر تا این لحظه ثبت شده است

نسرین قربانی این بار با و نمی‌دانم دست ِ مخاطب را میگیرد و وارد جهانی میکند پر از و نمی‌دانم‌های بسیار . او در کتاب ِ جدیدش تا دلت بخواهد حرف برای گفتن دارد از بهرام گرفته تا ... او کتابش را با هُرم داغ روزهای تابستان آغاز میکند و اینجاست که شخصیت قصه اش گره‌ی روسری اش را باز میکند تا گل و گردنش هوایی بخورد داستانهای نسرین قربانی را که میخوانی چشمهایت را ببند تا تمام کلمات برایت برقصند آنوقت تو از رفت و برگشت‌های داستان لذت میبری . نخ ِ داستان ِ و نمی‌دانم را این بار پری در دست دارد .  مکث کوتاه زیر یکی از نوشته هام برات قلب فرستاده بودم اما انگار قلب ِ من از خیلی وقت پیش برای تو از کار افتاده بود زَنَک تا ظهر یکی دوباری زنگ زد شاید فکر می‌کرد سرت شلوغ است و نمی‌توانی جواب بدهی از ظهر به بعد قلب و بوس جای خود را به جملات عاشقانه‌ی نگران کننده داد خیلی خودم را کنترل میکردم تا عُق نزنم وای بهرام نمیدانستم می‌توانی تا این حد تغییر کنی . و نمی‌دانم را بخوانید .

1402/05/11 | توسطقدمی - کاربر سایت
3
|