«جالب اینجاست که شادی شما اصلا ارتباط مستقیمی با دنیای بیرونی ندارد. این به سطح خودآگاهی درونی شما مربوط می شود. این موضوع را به وضوح در افرادی می بینیم که برندهٔ لاتاری می شوند و یک شبه میلیاردر می شوند. غالبا وقتی مردم ناگهان به شهرت و ثروت می رسند و برای آن آمادگی ندارند، شادی آن ها را از پا درمی آورد. همبستگی بین شادی و سطح خودآگاهی تقریبا ۱۰۰ درصد است. در سطوح معینی از خودآگاهی شما خوشحال و خوشحال تر خواهید شد، مهم نیست که کجا هستید، مهم نیست که چه اتفاقی می افتد. شادی شما به نیروهای خارجی وابسته نیست. اهمیت دادن به عوامل بیرونی، شهرت، زرق و برق را دیگر متوقف کرده اید. به عنوان مثال، بسیاری از مردان جوان می خواهند بزرگ شوند و یا ورزشکار شوند و با چنین رشکی به مشهورترین ستاره های ورزشی نگاه می کنند. آن ها این احساس را به ورزشکار گره می زنند. من وقتی بالغ شدم، ورزشکار بودن آخرین چیزی بود که می خواستم. می خواستم مستقیم به A برسم و روزی یک کتاب را تمام کنم. من حداقل ۵۰۰ کتاب در سال مطالعه می کردم و روی هر کتاب یادداشت های فراوانی می نوشتم. علائق من در کل ماهیت متفاوتی داشت که نقش جسمانی آن کم بود یا اصلا نقشی نداشت. خوشبختانه آرزوی من برای یادگیری و درک جهان با توجه به توانمندی های فکری ام برآورده شد. اگر از خودآگاهی بودا مطلع شوید، چیزی کمتر از آن شما را راضی نخواهد کرد. شما خود را در یک سفر روحانی می یابید - یک احضار - برای مطالعه تمام رساله های معنوی بزرگ و جذب حکمت آن ها. در سنین بسیار جوانی، حالات روشن نگرانهٔ خودآگاهی و درک عمیقی از ماهیت الوهیت را به عنوان حضور عشق بی نهایت فراتر از هر زمانی، فراتر از هر محدودیتی تجربه نمودم. در نوجوانی، من خود را با حروف بزرگ به شیوه ای کاملا غیرکلامی و بی انتهایی تجربه کردم که در آن شخص متوجه می شود که خود، در او ابدی است. آغازی ندارد، پایانی ندارد و آنچه من هستم، همیشه بوده و خواهد بود. کاری که ما در زندگی انجام می دهیم این است که سعی کنیم از خود با حروف کوچک - خودخواهی، خودمحوری، حرص، نفرت، خشم، تمام احساسات منفی مرتبط با آن - فراتر برویم و اجازه و تسهیل رشد خود با حروف بزرگ را فراهم سازیم، زیرا این بی نهایت خوشحال کننده است.»