در کتاب «درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم» بوردیو در قامت همان متفکر خشمگینی است که در عصر سلطهی تلویزیون زندگی میکند و از هجوم این رسانه به هنر، ادبیات، فرهنگ، علم و... نگران و عصبانی است. جالب آنکه او از خود تلویزیون برای ابراز این بیزاری استفاده میکند؛ بدین صورت که محتوای کتاب شامل دو سخنرانی بوردیو است که در سال ۱۹۹۶ از تلویزیون پخش شدهاند. او به صراحت عملکردهای تلویزیون را نقد میکند و خصلت دستکاریکنندهی آن را مانع تفکر در مخاطب میداند. بهزعم او تلویزیون میتواند مدام واقعیت را پارهپاره کند و به ما دروغ بگوید؛ میتواند عرصهای باشد که بیمایگان در آن خود را اندیشمند جلوه دهند. در بخش دوم کتاب، بوردیو سلطهی بازار بر میدان روزنامهنگاری را هشدار میهد. او میگوید تلویزیون توانسته از جنبهی اقتصادی و نمادین بر میدان ژورنالیسم غلبه پیدا کند و حیات روزنامه را بهخطر اندازد. اهمیت و جذابیت گفتارهای بوردیو این است که اصلا احساس نمیکنید کتابی مربوط به دوران اوج قدرتنمایی کانالهای تلویزیونی میخوانید؛ سخنان او بسیار معاصرتر از این حرفهاست و حتی امروز هم دربارهی سلطهی شبکههای اجتماعی متعدد کاربرد دارد.
کتاب درباره تلویزیون و سلطه ژورنالیسم