من و تو گلادیاتورهای کشتن و کشتن و کشتن بودیم
حرفها را
کلمات را
واژهها را کشتیم
تا در شناسنامه آدمها
هیچ جای امنی در جهان نباشد
من و تو ارثیه اجدادمان را
دادیم به خش خش گرامافون
به بالکن رفتیم
برای تکرار نوستالژی تازه
تنها، غروب را نگاه کردیم
و غرق در تنهایی خودمان شدیم.