این کتاب مجموعه داستانهای ما و چو کیهای مکتب، هنگامی که مهمانان میرفتند، و آفتاب دیده نمیشد، قبرستان و پینهدوز، شمعها تا آخر میسوزند، زنجیرها و چنگکها، گلهای سندی خامکدوزی، تلخاب، مردی که خودش را کشته بود، پیرمرد و زن همسایه، سر بریده، مردی با چهرهٔ وحشتناک، کنری و صاحبش، عید و نسترنها، اژدهایی در آینه، آنسوی سالها، پیرمرد تکمهفروش، صدایی ازخاکستر، آخرین خواب، مدیر اخبار، موم و آفتاب، نان و تفنگ، و هیچکس نفهمید، چشمهای کیمیا و عزیزم، خداحافظ! است.
کتاب صدایی از خاکستر