1. خانه
  2. /
  3. کتاب مغز معمار

کتاب مغز معمار

3.2 از 1 رأی

کتاب مغز معمار

عصب شناسی، خلاقیت و معماری
The Architect's Brain: Neuroscience, Creativity, and Architecture
٪15
294000
249900
معرفی کتاب مغز معمار
"مغز معمار" نوشته‌ی هری فرانسیس مالگریو، اثری پیشگامانه درباره‌ی پیوند میان علوم اعصاب و معماری است. این کتاب که در سال 2010 منتشر شد، دیدگاه‌های سنتی درباره‌ی خلاقیت معماری را با بررسی این‌که چگونه فرآیندهای شناختی و عصبی بر تفکر طراحی تأثیر می‌گذارند، به چالش می‌کشد. مالگریو، که یک مورخ و نظریه‌پرداز معماری است، استدلال می‌کند که معماری صرفا یک تلاش بصری یا زیبایی‌شناختی نیست، بلکه فرآیندی پیچیده و شناختی است که ریشه در عملکرد مغز انسان دارد. او با تلفیق علوم اعصاب و معماری، دیدگاهی تازه درباره‌ی نحوه‌ی درک، تصور و خلق فضا توسط معماران ارائه می‌دهد.
این کتاب به بررسی مبانی عصبی خلاقیت پرداخته و نشان می‌دهد که مغز چگونه محیط‌های فضایی را پردازش و آن‌ها را به اشکال معماری تبدیل می‌کند. مالگریو با استفاده از پژوهش‌های زیبایی‌شناسی عصبی، روان‌شناسی شناختی و شناخت تجسم‌یافته، توضیح می‌دهد که معماری عمیقا با ادراک، احساسات و حرکت انسان ارتباط دارد. او بررسی می‌کند که چگونه تجربیات حسی، حافظه و تعاملات اجتماعی، بر نحوه‌ی درک و تجربه‌ی فضا تأثیر می‌گذارند. یکی از مباحث کلیدی کتاب این است که معماری باید به عنوان یک "تجربه‌ی تجسم‌یافته" درک شود، نه صرفا یک فرآیند انتزاعی و فکری. مالگریو توضیح می‌دهد که چگونه نورون‌های آینه‌ای - سلول‌های عصبی که هنگام مشاهده و تعامل با محیط فعال می‌شوند - در نحوه‌ی ارتباط ما با فضاهای معماری نقش دارند. این دیدگاه، نظریه‌ی رایج معماری را به عنوان یک هنر بصری مستقل به چالش می‌کشد و آن را به عنوان یک تجربه‌ی پویا و تعاملی معرفی می‌کند. کتاب همچنین نظریه‌های معماری تاریخی و معاصر را از دیدگاه علوم اعصاب بررسی می‌کند. مالگریو آثار متفکرانی همچون ویتروویوس، آلبرتی و لوکوربوزیه را بازخوانی کرده و نشان می‌دهد که چگونه ایده‌های آن‌ها درباره‌ی فرم، تناسب و فضا با درک امروزی از شناخت انسان همسو می‌شود. او همچنین از رویکردهای طراحی‌ای که واکنش‌های زیستی و روان‌شناختی کاربران را نادیده می‌گیرند، انتقاد می‌کند.
"مغز معمار" اثری نوآورانه است که دیدگاهی تازه درباره‌ی خلاقیت معماری ارائه می‌دهد. هری فرانسیس مالگریو با پیوند دادن علوم اعصاب و نظریه‌ی طراحی، معماران را به بازاندیشی در رویکرد خود نسبت به فضا، فرم و تجربه‌ی کاربری دعوت می‌کند. این کتاب، مطالعه‌ای ضروری برای معماران، طراحان و پژوهشگرانی است که علاقه‌مند به بررسی نقش علوم شناختی در معماری هستند. با رویکرد میان‌رشته‌ای خود، "مغز معمار" دیدگاهی همدلانه‌تر و انسان‌محورتر از معماری ارائه می‌دهد، دیدگاهی که ارتباط عمیقی با شیوه‌ی تفکر، احساس و تعامل ما با محیط پیرامون دارد.
درباره هری فرانسیس مالگریو
درباره هری فرانسیس مالگریو
هری فرانسیس مالگریو استاد معماری در انستیتوی فناوری ایلینوی است و از زندگی برجسته ای به عنوان یک محقق، مترجم و معمار برنده جایزه برخوردار بوده است. آخرین انتشارات وی شامل: The Architect's Brain (Wiley-Blackwell 2010) ، Modern Architectory Theory: A Historical Survey، a 166 - 1963 ، Theory Architectural Theory Volume I: An Anthology from Vitruvius to 1870 (Wiley-Blackwell 2005) و بهمراه سردبیر کریستینا کنتاندریپولوس ، نظریه معماری جلد دوم: گلچین از سال 1871 تا 2005 (ویلی-بلک ول 2008).
قسمت هایی از کتاب مغز معمار

در بسیاری از بررسی های پیرامون معماری، انسان گرایی رنسانس را دوره ای در ایتالیا می دانند که اوایل سده ی پانزدهم آغاز می شود و وقوع آن با توجه تازه ای به نظریه های دوره ی کلاسیک همزمان است. انسان گرایی خصلتی تک بعدی نداشت، چرا که تمام هنرها و دانش های انسانی از جمله فلسفه، فنون بلاغت، شعر، هنر، معماری، قوانین، و دستور زبان را در هم می آمیخت. در کل، رویکرد دوباره ای به نویسندگان یونان باستان را نیز در پی داشت (که به لطف صنعت نوپای چاپ، آثار آنان در اختیار همگان قرار گرفته بود) و اینک زمان آن فرارسیده بود که افکار آنان به محک منابع اواخر دوره ی باستان، سده های میانه، و البته آموزه های مسیحیت سنجیده شود. بدین وجه باید لئون باتیستا آلبرتی را مظهر مغز انسان گرا نامید. انسان گرایی در معماری آن دوران دلالت اندک متفاوتی داشت. نه فقط باور بر این بود که وجود انسان به لطف مخلوق خدا بودن جایگاهی برگزیده در کیهان دارد، بلکه تن انسان جذابیت ویژه ای نزد معماران داشت. منظور من در اینجا تمثیل دوسویه ای است که معماری را استعاره ای از تن انسان، و تن انسان را استعاره ای از طراحی معماری می انگارد. آلبرتی بدین معنا نیز انسان گرا بود، چرا که رساله ی معماری او که اوایل دهۀ ۱۴۵۰ نوشته بود و در سال ۱۴۸۶ (همراه با «ده کتاب» ویتروویوس، معمار رم باستان) به چاپ رسید، راهی را در اندیشۀ معماری گشود که اشاعه و گسترش آن تا قرن هجدهم ادامه یافت. شاید بدین وجه آلبرتی نخستین معمار تاریخ باشد که نظریۀ منسجمی بنا کرد - نظریه ای که تاریخ نگاران آن را سنگ بنای نظری سبک های جدید می دانند. آلبرتی فرزند «طبیعی» یا نامشروعی بود که در خانوادهای از تاجران بانکدار بزرگ شد و بدین لحاظ از دو موهبت برخوردار شد. هرچند نامشروع بودن، او را از حق قانونی ارث محروم می کرد، ولی کمک های مالی خانواده هزینه های برخورداری از آموزشی مناسب در دانشگاه بولونیا را در اختیار او نهاد و در سال ۱۴۲۸ موفق به دریافت دکترای حقوق شد. طی این مدت استعداد ادبی (نوشته های درخشان پیرامون موضوعات گوناگون) و علاقه ای به ریاضیات نیز بروز داده بود. مانند بسیاری دیگر از مردان تحصیل کردۀ آن دوران، جذب خدمت به کلیسا شد؛ نخست منشی کاردینال بولونیا بود. در سال، ۱۴۳۲ چهار سال پس از اخذ دکترا، به سمت ریاست دفتر بایگانی پاپ در رم منصوب شد و بدین طریق بطور غیرمستقیم به خدمت پاپ در آمد. جنگ های داخلی، دفتر پاپ را واداشت در سال ۱۴۳۴ از رم به فلورانس نقل مکان کند. رواج معماری، مجسمه سازی، و نقاشی در فلورانس، آلبرتی را به حلقۀ دوستی با فیلیپو برونلشی و دوناتو دوناتللو وارد کرد که گویا چند سال پیشتر آنها را مالقات کرده بود. عالقههای مشترک آنها زمانی پررنگ تر شد که آلبرتی نقاشی را آغاز کرد و سال بعد، نخستین رساله از سه (۱۴۳۵) به نگارش در آورد. تاریخ رسالۀ هنری خود را با عنوان دربارۀ نقاشی مشخص نیست، هرچند به نظر نگارش رسالۀ دوم با عنوان دربارۀ مجسمه سازی در اواخر دهۀ ۱۴۴۰ نوشته شده است. در همین زمان، در حدود سال ،۱۴۳۸ همراه با دفتر پاپ به فرهرا سفر کرد و در آنجا به معماری علاقه مند شد. وقتی در سال ۱۴۴۳ همراه با دفتر پاپ به رم بازگشت و همراه برونلشی، مطالعات خود پیرامون بناهای رم را ادامه داد، این عالقه فزونی گرفت. نتیجۀ این کوششها و تأمین بود که در سال ۱۴۵۲ در قالب پشتوانۀ مالی، رسالۀ سوم و آخر با عنوان دربارۀ بنا ده مجلد به پاپ نیکالس پنجم تقدیم شد. پس از آن، بیست سال بعدی را وقف آثاری در معماری کرد که شهرت آنها از نوشته های ادبی و هنری او پیشی گرفت.

اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب مغز معمار" ثبت می‌کند